پایان نامه بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشكافی حوزهای جغرافیایی ابهرود در 235 صفحه ورد قابل ویرایش
چکیده
حوزهی جغرافیایی ابهررود در استان زنجان به دلیل موقعیت خاص جغرافیاییاش وضعیتی دارد که شناخت کم و کیف تطورات فرهنگی آن منطقه در دورهی اشکانی میتواند ما را در درک بهتر تحولات فرهنگی شمالغرب کشور در دورهی اشکانی یاری دهد.
این پژوهش در قالب یک بررسی میدانی و به منظور روشن نمودن وضعیت فرهنگی منطقه و تغیررات و تطورات فرهنگی منطقه در دورهی اشکانی انجام پذیرفت؛ در این راستا بررسی حوزهی جغرافیایی ابهرورد (شامل شهرستانهای ابهر و خرمدره ) در دو فصل انجام پذیرفت و در نتیجه 257 محوطه باستانی شناسایی گردید که از این بین، 62 محوطه دارای آثار اشکانی بود. مطالعهی گونهشناسی سفال اشکانی منطقه و نیز درک و دریافت کلی الگوی استقراری منطقه در دورهی اشکانی از نتایج مهم این پژوهش است که بر اساس آنها مشخص گردید در دورهی اشکانی استقرارها نسبت به دورهی قبل ( هخامنشی) از نظر تعداد افزایش چشمگیری داشته و حتی استقرارهای دورهی بعد ( ساسانی) به اندازهی دورهی اشکانی نیست؛ این نشانگر تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها نسبت به دورهی قبل است، همچنین مشخص گردید که بیشتر استقرارهای منطقه روستاهای کوچکی هستند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد؛ همچنین به نظر میرسد فرهنگ مادس منطقه در دورهی اشکانی، ضمن تأثیرپذیری از فرهنگ مناطق پیرامونی( بویژه غرب کشور) دارای برخی ویژگیهای بومی- محلی است که آن را از سایر مناطق غرب و شمالغرب کشور تا حدی متمایز میکند.
مقدمه
اوضاع و احوال سرزمین ایران در محدوده زمانی حدود پنج قرنی پس از فروپاشی سلوكیان تا برآمدن ساسانیان آنچانكه باید و شاید دانسته شده است در این دوره طغیان و خیزش ناگهانی قوم ایرانی "پرثوه" بر علیه سلوكیان زمینه ساز پدید آمدن حكومتی شد كه به تدریج از یك قدرت محلی به حكومتی جهانی تبدیل شد. حكومتی كه در دوران اوج و عظمتش به راستی شایسته لقب «امپراتوری» است. امپراتوری ای كه گاه به مصداق خاستگاه قومیاش “پارتیان” و گاه به مناسبت نام جد بنیان گذارانش "اشكانی" نامیده میشود.
تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سرزمین ایران در دوره اشكانی عمداً یا سهواً مورد غفلت واقع شده طوریكه منابع تاریخی ایران اشارات اندكی به این دوره دارند و حتی در شاهنامه فردوسی نیز كه به نوعی بیانگر بخش قابل توجهی از تاریخ اساطیری ایران و ایرانیان است تعداد ابیاتی كه به تاریخ اشكانی اشاره دارد بسیار ناچیز است و خود حكیم طوس در این خصوص می گوید:
از ایشان به جز نام نشنیدهام نه در نامهی خسروان دیدهام
بیشترین اطلاعات تاریخی پیرامون اشكانیان برگرفته ازمنابع تاریخی رومیان است كه ضمن ثبت و ضبط وقایع و رویدادهای امپراتوری روم آنجاهایی كه این رخدادها به نوعی به ایران و ایرانیان مرتبط بوده اشاراتی نیز به تاریخ ایران شده بسیاری از اندیشمندان سكوت منابع ایرانی در خصوص تاریخ اشكانی را ناشی از بیتوجهی عمدی ساسانیان به تاریخ و فرهنگ اشكانی و حتی به رغم برخی تلاش آنها در نابودی آثار اشكانی میدانند. به این دلیل كه گویا ساسانیان اشكانیان را بیگانگانی میپنداشتند كه غاصب حكومت ایران و تاج و تخت شاهنشاهی هخامنشی هستند.
به هر حال صرفنظر از این مباحث كه پرداختن به آنها در این مجال نمیگنجد پژوهشهای باستانشناسی این امكان را فراهم میآورد تا فارغ از صحت و سقم مدراك تاریخی با استناد به بقایای ملموس مادی بتوان تصویری واقعی از تحولات و تطورات فرهنگی دوره اشكانی به دست داد.
تا چند دهه پیش كمبود و پراكندگی یافتههای باستانشناسی دوره اشكانی (به ویژه در سرزمین اصلی ایران) باعث شده بود كه اطلاعات باستانشناختی از فرهنگ اشكانیان بسیار كم و مبهم باشد . خوشبختانه در چند دهه اخیر در نتیجه تلاش باستانشناسان باعث شده تا تعداد قابل توجهی محوطههای باستانی مربوط به دوره اشكانیان در یك گستره وسیع جغرافیایی از آن آسیای مركزی تا سوریه شناسایی و مطالعه شوند و از این رهگذر امكان آن فراهم آید تا با استناد به جدیدترین یافتههای علمی بتوان تصویری صحیح تر از فرهنگ و تمدن ایران در دوره اشكانی به دست داد. در این بین آنچه بسیار ضروری می نماید داشتن تصویری كلی از پراكندگی سكونتگاهها و الگوهای استقراری دوره اشكانی در گستره فلات ایران است تا از این طریق بتوان ضمن شناخت و درك صحیحتر وضعیت كلی مناطق و نواحی و مراكز مهم ایران در دوره اشكانی به انتخاب گزینش و معرفی نقاط و اماكنی پرداخت كه باستانشناسان بتوانند با شیوههای خاص مطالعاتی خویش (گمانه زنی، لایه نگاری ، كاوش) از آن مكان ها اطلاعاتی فراهم آورند كه به توسعه و تكمیل دانستههای ما در مورد اشكانیان بینجامد.
در همین راستا در دهههای اخیر باستانشناسان ایرانی و خارجی فعالیتهای قابل توجهی انجام دادهاند اما در بسیاری از مناطق ایران از جمله منطقه مورد نظر این پژوهش ، مطالعات جدی انجام نگرفته است.
دشت میان كوهی ابهر در استان زنجان به عنوان گذرگاه و معبر طبیعی بین فلات مركزی و شمالغرب ایران با ویژگیها و قابلیتهای خاص اقلیمیاش پتانسیل لازم جهت استقرار جوامع انسانی را دارا می باشد. لیكن به دلیل فقدان یا كمبود مطالعات و پژوهشهای دقیق باستانشناختی وضعیت كلی این منطقه در دوران تاریخی به ویژه اشكانی چندان روشن نیست این در حالیست كه در مناطق مجاور آن (آذربایجان،كرمانشاه، همدان) آثار فراوانی از دوره اشكانی شناسایی شده و به همین دلیل میتوان گفت منطقه مورد نظر این پژوهش همچون حلقه مفقودهای است كه مطالعه آن می تواند ما را درك و شناسایی بهتر شمالغرب ایران و عصر اشكانی و نیز كم و كیف ارتباطات احتمالی این منطقه با سایر مناطق ایران در آن دوره یاری دهد.
سئوالات اصلی این پژوهش عبارتند از :
1- آیا فرهنگ مادی منطقه جغرافیایی ابهررود در دوره اشكانی به ویژه با تأكید بر گونهشناسی سفال منطقه - ویژگیهای بومی ومحلی دارد یا اینكه، این حوزه جغرافیایی بخشی از گستره فرهنگی مناطق پیرامونی میباشد؟
2- آیا الگوی استقراری دوره اشكانی حوزه جغرافیایی ابهررود با سایر مناطق استان تفاوت دارد؟
3- آیا در منطقه ابهررود می توان شواهدی از مراكز استقراری مهم دوره اشكانی –شهر، مركز نظامی و نظایر آن- بدست آورد؟
4- آیا موقعیت جغرافیایی منطقه ابهررود تأثیر عمدهای در ماهیت استقرارهای اشكانی داشته است؟
سابقه تحقیق:
این پژوهش در قالب بررسی سیستماتیك میدانی برای نخستین بار پیشنهاد میگردد و معدود كارهای انجام شده به شرح زیر میباشد:
- برخی بررسیهای پراكنده كه نتایج آنها منتشر نشده است.
- اطلاعات خاصی كه در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری كشور موجود است قابل استناد خواهد بود.
- برخی مطالعات باستانشناختی موردی نظیر كاوش و لایه نگاری كه در سال های اخیر توسط كارشناسان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری انجام گرفته است.
سفال اشکانی:
در باب سفال اشکانی بحثها و تفحصهای زیادی صورت گرفته است که بر اساس همین دادهها تقسیم بندیها و گروهبندیهای متفاوت و زیادی صورت گرفته است. بر اساس یکی از همین تقسیمات انجام گرفته ایران به 9 منطقه مشخص تقسیم شده است که مهم ترین ویژگی این تقسیم بندی ویژگی های سفال هر منطقه می باشد. بر اساس این داده ها این نتیجه حاصل می شود که یک نوع سفال اشکانی وجود ندارد و در طول دوره اشکانی در ایران یک نوع سفال با مشخصات واحد و یکدست ساخته نمی شده است. این ویژگی یک اصل مسلم و تغییر ناپذیر در باستان شناسی ایران است که از دوره پی ساز تاریخ دیده می شود. علت آن خاص جغرافیای سرزمین ایران، نژادهای مختلف آن و در درجه دوم بافت سیاسی دوره اشکانی است (هرینک . 1367 ص 18). این تقسیمات 9 گانه بیشتر به جهان اصلی جغرافیایی صورت گرفته است.
1- جنوب غرب ایران 2- غرب ایران 3- آذربایجان شرقی 4- شمال ایران 5- شمال شرق
7-شرق 8-جنوب شرق 9- جنوب و حاشیه ساحل خلیج فارس
این تقسیم بندی منطقه ای نیز مورد نقد قرار گرفته است (Volgelsang , 1985 , 157- 175 ). از جمله این انتقادات میتوان به ضعف در محدوده تاریخی پژوهش در برخی مناطق و از جمله منطقه غرب ایران، که بسیار دیرتر از مناطق شرقی توسط اشکانیان گشوده شد. در این مطالعه و پژوهشهای انجام شده توجه چندانی به محیط جغرافیایی و سیاسی اشکانیان در زمان خود، همه پژوهش ها را محدود به دامنه نفوذ اشکانیان در محدوده سیاسی و جغرافیایی امروزه ایران کرده اند. چون برخی از قلمرو اشکانیان در خارج از سرحدات سیاسی فعلی، از جمله سوریه (پالمیرا، دورا اورپوس). بین النهرین (آشور، هترا، سلوکیه) و ترکمنستان (نساء، مرو) قرار دارد. بیشترین سفال های این سلسله را باید در میدان های جغرافیایی جستجو کرد. لیکن با توجه به این مسایل، تقسیم بندی ارائه شده در عمل در داخل مرزهای ایران زمین در موارد متعدد راهگشای محققان، و باستان شناسان جهت مطالعه این دوران بوده است.
این طبقه بندی 9 گانه هرینک بر اساس آخرین تغییر تحولات انجام شده توسط او می باشد که بعد از اصلاحات انجام شده ارائه شده است.
اکنون به توضیح، هر چند جزئی، مناطق 9 گانه هرینک می پردازیم:
منطقه جنوب غرب ایران:
از مهم ترین مناطق مورد مطالعه و بهترین مکان هایی که می تواند بیشترین اطلاعات را در خصوص سفال های قرن 2 و 3 قبل از میلاد به ما بدهند می توان به: مسجد سلیمان، برد نشانده، شوش (شرق آپادانا، در لایه های 5E . D شهر شاهی، II در لایه های3 . E . D و کاخ شانور در لایه3A ) اشاره کرد.
مناطق مورد مطالعه جنوب غرب ایران در قسمت های شرقی و شمال شرقی کوهستانی و در جنوب آن دشت خوزستان واقع شده است( Haerink & Boucharlat, 1991, 300 - 306 ).
اگر بخواهیم سفال های این منطقه را از نظر رنگ مطالعه کنیم، سفال رایج این منطقه به رنگ زرد روشن، نخودی و صورتی متمایل به نارنجی است که به وسیله یک روکش قرمز پوشانده شده اند هر چند سفال منقوش بسیار کمیاب است ( tlaerink, 1983, 25 ) لیکن ادامه نوعی سفال محلی از دوره قبل است.
در این دوره سفال های منقوش با زمینه نخودی یا نارنجی، آخرین سفال های منقوش هزاره اول قبل میلاد است و با رایج شدن لعاب و استفاده گسترده از آن در دوره هخامنشی نقش و تزئینات روی سفال های ساده جای خود را به لعاب می دهد.
سفال های منقوش در قرن دوم قبل از میلاد پس از رواج سفال های لعابی از بین رفت.
از نظر فرم شکل هم می توان به برخی از فرم ها اشاره کرد که در آن برخی از اشکال یونانی نیز به چشم می خورد. از جمله: جام های کم عمق، فنجان های کم عمق با لبه های برجسته که تحت عنوان بشقاب ماهی شناخته می شوند. ( Tampson, 1934, 435) سفالهای لعابدار از نیمه قرن دوم قبل از میلاد تا قرن دوم میلادی از شوش بصورت تدریجی تکامل یافتند.
از رنگ های به کار رفته در این لعاب سفال ها که به نوعی تداوم لعاب دوره هخامنشی است، اما در سطح و کیفیتی بالاتر، می توان به سفید، زرد، آبی، سبز اشاره کرد.
تعدادی از اشکال سفالی وابسته به فرم های رایج بین النهرین دیده می شود. علاوه بر این ساخت سفال های جلینگی نیز در شوش دیده می شود. (Haerinck, 1983, 42)
منطقه غرب ایران
همانطور که در پیشتر ذکر شد غرب ایران توسط اشکانیان دیرتر از مرزهای شرقی تحت سلطه قرار گرفت در ضمن مرز جغرافیایی غرب ایالت اشکانی آن روزگار با مرز امروزی بسیار تفاوت دارد اما آنچه مسلم است حفاری های صورت گرفته در: نوشیجان، همدان، کنگاور، بیستون، قلعه یزدگرد، تخت سلیمان و خورهه بدست آمده است. (Haerinck & Bucharlat, 1991, 304 - 306 )
هرینک پس از مطالعات مربوط به این دوره در نهایت در جمع بندی توانست دوره بندی ای برای این مرحله ارائه کند. که عبارت بودند از : 1- دوره اولیه 2- دوره میانی 3- دوره متأخر (هرینک 1367، 124 – 11).
دوره اولیه : (250 تا 175 ق . م)
که البته برخی این دوره را مابین سال های 250 – 150 ق . م میلاد تاریخ گذاری کرده اند. (کامبخش فرد 1380، 404 ) از گونههای سفال این دوره هرینک سه گونه سفال: معمولی، منقوش، لعابدار را از دوره اول برگزیده است که اکثراً به حالت چرخ ساز می باشند.
در این دوره سفال منقوش دالبری که مشخصه آن نقوش دالبری آویزان است و سفال منقوش مثلثی که نقش مایه آن هاشورزده و آویزان است، تولید می شده است. در این دوران ظروف دالبری منقوش به وجود آمدند و در نواحی جنوبی و مرکزی، ظروف مثلثی از دوران هخامنشی ادامه پیدا کرد. نقوش این ظروف مایل به قرمز، قهوه ای مایل به قرمز یا قهوه ای تیره است. این ظروف تا قرن اول . ق . م به صورت ویژگی مشخصه دوره اشکانی است در این منطقه تولید می شد. ( Ibid . p . 305)
در مناطقی چون یانیق تپه علاوه بر سفال منقوش مثلثی، سفال منقوش سبک اردبیل نیز دیده شده است. یعنی سفال هایی که اغلب با نقش مایه های مثلث های هاشورزده لوزی های هاشورزده، نقوش بادبانی شکل و مثلث های به هم چسبیده و تزئینات پیکره های نقاشی شده است.
فهرست مطالب
شماره
صفحه
چکیده
1
مقدمه
2
فصل اول، بررسی ویژگیهای ناحیه ابهر و خرمدره .
7
جغرافیای طبیعی .
8
موقعیت جغرافیایی و وسعت
8
توپوگرافی و ارتفاعات منطقه ابهر و خرمدره
8
زمین شناسی .
9
هیدروکلیماتولوژی
12
بارندگی
12
درجه حرارت .
13
رطوبت نسبی
13
باد .
13
تبخیر .
14
منابع آب .
14
وضعیت خاکها
15
پوشش گیاهی .
15
فصل دوم، نگاهی به تاریخ اشکانی .
17
مقدمه
18
جغرافیای پارت
27
ساختار حکومت اشکانی
28
فصل سوم، سفال اشکانی
44
سفال اشکانی
45
منطقهی غرب ایران
46
منطقهی آذربایجان
56
شمال ایران
57
شرق ایران (سیستان)
57
جنوب ایران
58
فصل چهارم، بررسی باستانشناختی
60
فصل پنجم، گونهشناسی سفالهای اشکانی منطقه
177
فصل ششم، تجزیه و تحلیل دادهها
231
فصل هفتم، نقشهها و نمودارها
237
فصل هشتم، خلاصه و نتیجهگیری
261
فهرست منابع
265
بررسي و تحليل آثار و استقرارهاي اشكافي حوزهاي جغرافيايي ابهرود_1559504762_27287_5739_1418.zip22.62 MB |