فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشینه و مبانی نظری مهارت ابراز وجود دارای 22 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مهارت ابراز وجود
ابراز وجود کردن، پروریی کردن نیست، حق دیگران را ضایع کردن نیست، پرخاشگری و زورگویی هم نیست بلکه عبارت است از: ابراز عقیدهها، احساسات، وافکار، به صورت شایسته به گونهای که به هیچ کس بی احترامی روا نداریم وحق کسی را نیز ضایع نکنیم. به عنوان پایه آموزش مهارتهای جرات ورزی و ابراز وجود باید این فرض را در ذهنتان داشته باشید که تمام انسانها از حقوق یکسان و برابر برخودارند و باید ضمن حفظ ادب و رعایت حقوق دیگران، نظر خود را ابراز کنند و به حقوق خود دست یابند. (بهرامي، 1389).
مداخلات روانشناختی (جرات ورزی)
ذات زندگی اجتماعی، زیستن در کنار دیگران و معاشرت با مردم است. آنچه زندگی آدمی را شکل میدهد روابط میان انسانها است؛ روابط میان من وشما با آنها که میشناسیم یا نمیشناسیم. از اعضای یک خانواده کوچک بگیرید تا اعضای جامعۀ جهانی. در روابط بین فرد، نوعی داد وستد روانی مستمر شکل میگیرد. در اداره ای به انتظار ورود به اتاق رئیس هستید. مدتی را صرف کردهاید تا نوبت شما شده است. یک نفر از راه میرسد و بامنشی رئیس احوالپرسی گرمی میکند و منشی او را به داخل اتاق رئیس راهنمایی میکند شما دلتان میخواهد اعتراض کنید و بگویید نوبت شماست و شما یک ساعت منتظر ماندهاید اما همچنان ساکت میمانید. چرا؟ آیا جواب این سوال آن است که شما فردی هستید مبادی آداب یا آدمی هستید صبور؟ با شخصیت؟ موقر؟ بی قید؟ کدام یک؟ آیا این سکوت را به حساب مناعت طبع خود میگذارید یا برعکس، از این سکوت خود بیزارید ولی نمیدانید چه بکنید؟ ابراز وجود کردن یا جرات مندی یکی از خصیصههای مهم برای هر انسانی باشخصیت سالم است. لازم نیست و نباید نوبت دیگران را غصب کنید ولی قطعاً لازم است از نوبت خود دفاع کنید. اهمیت دادن به خود و افزایش اعتماد به نفس: اساس اهمیت دادن به خود یک آرزوست
–
آرزوی بهبود رفتارتان باخود؛ کاهش استرس زندگیتان؛ وتقویت شخصیتتان. ممکن است احساس کنید که این نیاز شدیدی است که از اعماق وجودتان برمی خیزد ممکن هم هست از گوش فرا دادن به آرزوهایتان و تصمیم به اهمیت دادن به خود، ترس داشته باشید؛ زیرا تبدیل آن به بخشی از زندگیتان مستلزم تغییر است. هنگامی که از آرزویتان در مورد اهمیت دادن به خود، واقف شدید، هرگز بازنگردید. در ابتدا انکار کننده سعی دردفن آن داشته باشد. آرزویتان باقی خواهد ماند و تا زمانی که به آن گوش ندهید، به سر و صداهای خود ادامه خواهد داد. بخشی از وجودتان (آن بخش معتبر وجودتان) میداند که اهمیت دادن به خود منفعتهایی فراتر از احساس سلامت؛ داشتن انرژی بیش تر؛ و دنبال کردن یک زندگی پر معنا دارد. هنگامی که به خود اهمیت بیش تری می دهیدوطبعاً طرز برخوردتان تغییر پیدا میکند، روابطتان بهبود مییابند وکم تر احساس تنهایی میکنید؛ در ضمن استرستان کاهش مییابد و مسائل پیش پا افتاده، کم تر خاطرتان را آزرده میکند. به علاوه در زندگیتان از وفور نعمت بهرمند خواهید شد. اگر واقعاً خواهان افزایش اعتماد به نفس و تقویت شخصیت خویش هستید، پذیرفتن مسئله ای اهمیت دادن به خود به عنوان یک تکلیف بایسته است. نتیجهی کلی این است که جهت حفظ منافعی که با افزایش اعتماد به نفستان کسب کردهاید، باید رفتاری در پیش گیرید که نشان میدهد به خود اهمیت میدهید. روش برخورد ما با مسائل، حاصل عقاید درونی و نظام ارزیابی ماست. برخوردی که بیانگر اهمیتی است که به خود میدهید، اعتقادی است حاکی از این که اهمیت دادن به خود باید در طول آن چه از زندگیتان باقی است، به عنوان یک اصل اساسی در نظر گرفته شود_ با این مزیت که زندگیتان با آسودگی بیش تری پیش میرود. شما با گذشت روزها تنها به زندگی خود ادامه نمیدهید؛ بلکه روز به روز شدن پیدا میکنید. درک اعتقاداتتان در رابطه بامسئله ی اهمیت دادن به خود به تشخیص موانعی که ممکن است برسر راه رسیدن به این نوع برخورد قرار گیرند، به شما کمک خواهد کرد.
2-2-2- یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود
در عقاید مربوط به مقوله اهمیت دادن به خود، شما را با هرگونه موانعی که ممکن است در راه به دست آوردن دائمی این ویژگی با آن روبه رو شوید، آشنا میکند. اهمیت دادن به خود از این حقیقت دورنی سرچشمه میگیرد که تمایل دارید که بیش تری برای خود انجام دهید. این میل نوعی انرژی است؛ شعورتان هم منبع این اطلاعات است. شعورتان به شما میگوید که زندگیتان عنصری حیاتی کم دارد. جهت تقویت اعتماد به نفس، این امر مسلم که چیزی کم است، باید پذیرفته و درک شود و مورد استفاده قرار گیرد. اگر چنین اتفاقی روی ندهد، مدام لنگری را به دوش خواهید کشید که رشد فردیتان را کاهش میدهد و یادگیریتان را در طول سفر زندگی تاخیر میاندازد؛ ولی این که ترجیح دهید به خود اهمیت دهید، پایهی لازم را جهت رسیدن به بهداشت روانی مداوم و نه فقط برای پشت سر گذاشتن مواقع بحرانی پدید میآورد. گام بعدی متعهد کردن خود است. لحظه ای که شروع به بهره بردن از تمامی خواستهها و ارادهی خویش به نفع خود میکنید، لحظهی پر قدرتی است! به عنوان یک خواسته، خود را متعهد به انجام این ذهنیت میکنید که میگوید، اهمیت دادن به خود یک بخش معمول زندگیتان است. آن گاه نیروی ارادهی خویش را جهت اطمینان یافتن از داشتن این برخورد، مورد استفاده قرار میدهید. فرایند یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود، شبیه یک مارپیچ است. شما نیاز به ایجاد تغییر ر ا احساس میکنید؛ به تدریج راه حلهای بهتری را در زندگیتان برگزینید و اثرات فواید آنرا تجربه مینمایید و با تمایل بیش تری به خود اهمیت میدهید. هم چنین از خواستهی خود جهت تبدیل مسئله اهمیت دادن به قدرت ارادهی خویش را در به انجام رساندن این ماموریت مورد استفاده قرار میدهید. این کار اعتماد به نفستان را افزایش میدهد. تمایلتان جهت ارجحیت دادن به خود در زندگی قوی تر میگردد تا زمانی که در سبک زندگیتان جای گیرد. حال برخوردی که نشان دهندهی اهمیتان نسبت به خود باشد، در اعماق وجودتان رسوخ کرده و پایه
گذاری شده است.
2-2-3- سازگاری شخصی یا حفظ سلامت روان
سلامت روان در حقیقت مشکل فردی است، زیرا فرداست که دارای مشکل میباشد و هم اوست که باید مشکل خویش را حل کند. هر فردی باید برای خود بیاموزد که چگونه به سازگاری رضایت بخش نائل شود و در آن ابقاء گردد. کلینیکهای روانی، مشاوران، درمانگران روانی، دوستان و حتی کتب وادبیات، همه میتوانند به فرد در کمک به خویش کمک کنند. آشنائی با نشانههای اختلالات روانی و احتمالاً راههای مقابله با آنها به تنهایی کافی نخواهد بود بلکه باید با اصول و ویژگیهای سلامت روان مطلوب و شخصیت خوب سازگار یافته، نیز آشنا شد.
اصل واقعیت:
شاید کلیترین ویپگی فرد سازگار آن است که نسبت به خود واقع بین است؛ بدین معنی که درباره انگیز هایش خود را فریب نمیدهد؛ هدفهای قابل دسترس برای خود طرح میکند، واز تعارضات غیر لازم پرهیز مینماید. او با مشکلات شخصیاش به طور غیر عینی برخورد میکند، درست مانند زمانی که به حل یک مسئله ریاضی یا تنظیم تعادل دوچرخه و یاساختن میز میپردازد، خود را با حقایق لازم و مربوط آشنا میسازد و اطمینان میابد که مشکل شناخته است، آنگاه برای حل آن برنامه ریزی میکند.
خود شناسی:
شخص ناسازگار نوعاً کسی است که در باره انگیزههای واقعی خویش، خود را فریب میدهد. او عادتاً به کمک مکانیزمهای دفاعی، خود فریبی را اعمال میکند، تا خود را از اضطرابهای ناشی از تعارض و ناکامی برهاند.
اگراین تصویر را از فرد ناسازگار بپذیریم، فرد سازگار درست نقطه مقابل او و دارای ویژگیهای زیر خواهد بود
الف). پذیرش اضطراب: لازمه سازگاری مطلوب پذیرش و نه انکار اضطراب است. اضطراب را که حاصل طبیعی تجارت موقعیتهای ترس آوراست هرگز نمیتوان به طور کامل از بین برد. در مواجهه با این موقعیتها، گاه صرف پذیرش اضطراب، از شدت آن میکاهد. تفاوت بین پذیرش و انکار اضطراب را میتوان به تفاوت بین سرباز شجاع و سرباز ترسو در جبهه تشبیه کرد.
ب). رهائی از مکانیزمهای دفاعی: شخص سازگار به علت آنکه پاره ای از اضطرابها را میپذیرد، از استفاده زائد از مکانیزمهای دفاعی اجتناب میکند. این مکانیزمها بدواً در مقابل اضطراب که خود از ویژگیهای افراد ناسازگار به شمار میآید. اگر بتوان اضطراب را پذیرفت و تحمل کرد، نیاز کمی به توسل به مکانیزمهای دفاعی وجود خواهد داشت. دانش آموزی که به علت گرفتن نمره بد معلم خود را سرزنش میکند، خوب میداند که او برای عدم شرکت خود در کلاس، یادداشت برنداشتن و نخواندن درس، به دلیل تراشی دست زده است؛ و با شخصی که وسوسه میشود تا احساس کند دوستانش از او برگشتهاند، در حقیقت به فرافکنی ترس و نفرت خویش نسبت به دوستانش ظنین است، به هر حال استفاده آگاهانه از مکانیزمهای دفاعی، موجب میشود تا فرد به اندازه معقول آنان را بکاربرد.
ج). شناخت انگیزهها: از آنجا که مکانیزمهای دفاعی هاله ای به دور انگیزههاست، شناخت انگیزهها نیز فرد را در موقعیت بهتری برای درک و پذیرش انگیزهها خود قرار میدهد. دراین مورد فرد سازگار به مراتب بیش از ناسازگار توانایی عمل دارد، مثلاً هنگامی که دانش آموز معلم خود را برای نمره بدی که گرفته، سرزش میکند باید از خود بپرسد «راستی چه میخواهد؟»، «هدفها وانگیزه های من کدامند؟» پاسخ صادقانه و حداقل پاسخ انسانی، احتمالاً آن است که او بدون زحمت در خواندن، نمره خوب میخواهد. باپذیرش این مطلب او متوجه خواهد شد که به این ترتیب به این هدف نخواهد رسید. آنگاه «بیشتر درس خواندن» و یا «درس کم خواندن و نمره کم گرفتن» ازجمله تصمیماتی است. که او بدون اضطراب و خصومت ناشی از سرزنش دیگری، اتخاذ خواهد کرد.
تغییر انگیزهها وهدف ها: شخصی سازگار است که میتواند انگیزهها وهدفهایش را تغییر دهد، بدون آنکه آنها را بامکانیزمهای دفاعی تغییر شکل دهد. مثلاً فردی که پیوسته علیه مسئولان و قدرتمندان طغیان میکند و زیر بار قوانین زندگی نمیرود، اگر تشخیص دهد که طغیان او در واقع واکنشی است به پدر سختگیرش و با دیگران نیز همچون پدرش رفتار میکند، ممکن است به سرعت نگرش خود را تغییر دهد.
ایجاد تغییر در هدف، الزاماً همیشه به طور قاطع و سریع انجام نمیپذیرد؛ بلکه ممکن است تغییر در درجات مختلف صورت بگیرد.
مثلاً دانش آموز به جای آن که با اضطراب و تنش فراوان برای گرفتن نمره 20 تلاش کند، خود را برای گرفتن نمره 15 آماده کند تا حداقل نمره 10 دست یابد؛ و یا شخص رشته تحصیلی آسان تر ویا شغلی که از ارزش اجتماعی کمتری برخوردار است، و ضمناً با توانائیها وانگیزه های او همخوانی بیشتری دارد، برگزیند تا ناراحتی و اضطراب او کمتر باشد.
2-2-4-
راهکارهای تقویت اراده و قاطعیت در تصمیم گیری و دوری از اهمال كاری
در زمینه ضعف اراده و ناتوانی در تصمیم گیری، توجهتان را به مطالب زیر جلب میکنیم:
فرد با اراده كسى است كه داراى هدفى معقول بوده و تا موقعى كه به آن نرسیده است، از تعقیب آن باز نمىایستد.
مشكلات و موانع روانى یا مادى، به اراده و عزم او لطمه نمىزند و از پیشرفتش جلوگیرى نمىكند. در اولین گام، باید هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگى یا كارى كه مىخواهد انجام دهد، براى خویش ترسیم نماید. طبیعى است این هدف، باید معقول، قابل دستیابى، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد فرد و واقع بینانه باشد؛ نه آنكه آرمانى و بلند پروازانه و خارج از توانایىهاى وى باشد. در این صورت در صحنه عمل وقتى با مشكلات و سختىهاى طاقت فرسا و خارج از توان خود، رو به رو شد و با شكستهاى احتمالى به هدف مورد نظر خود دست نیافت؛ ناامید و دلسرد شده و از ادامه كار منصرف مىگردد. همچنین از انجام كارهاى دیگر منصرف مىشود و خود را ناتوان و بی اراده تلقى مىكند. دومین گام شناخت توانایىها و استعدادهاى نهفته در وجود خویش است. همه ما در وجود خود، از استعدادهایى برخورداریم؛ كافى است این نیروها را بشناسیم و براى رسیدن به هدف، آنها را به كار گیریم. سومین گام، برنامهریزى است. باید براى تمام كارها و فعالیتهاى شبانه روزى، برنامه اى مدون و منظم داشته باشید. بدین منظور از جدولى استفاده كنید كه در ستون افقى آن، ساعات شبانه روز و در ستون عمودى، ایام هفته را یادداشت كرده و تمام كارهاى روزانه را در آن درج كنید (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و...). هر فعالیتى را در زمان خاص خود در جدول بنویسید و هیچ زمانى را بدون كار خالى نگذارید. هر روز صبح با نگاهى به آن برنامه، به اجراى دقیق آن بپردازید و شبها قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابى كنید. شایسته است همچون یك محاسبهگر جدى و قاطع، فعالیتهاى روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن كارها را بررسى كنید. در صورت موفقیت، خود را تشویق كنید و در صورت تخلف از برنامه و سهلانگارى در اجرا، خود را تنبیه نمایید. چهارمین گام، [تلقین] است. تلقین به خود در تقویت اراده، اثر قابل ملاحظه اى دارد. بنابراین هر روز جملاتى را به خود تلقین كنید؛ مانند: [من اراده لازم براى انجام كارهایم را دارم]، [هیچ چیز نمىتواند ارادهام را متزلزل كند]، [آنچه را كه به نظرم انجام دادنى است، انجام مىدهم و هیچ قدرتى نمىتواند مرا از آن باز دارد]، [اراده من هر روز محكمتر مىشود]، [بر من لازم است كه موفق شوم؛ زیرا موفقیت از آن نیرومندان است] و...
پنجمین گام، توجه به تدریجى بودن تقویت اراده است. براى به دست آوردن ارادهاى قوى و محكم، تدریجى بودن آن و نیاز به تمرین و ممارست امرى لازم و ضرورى است. گمان نكنید مىتوانید به طور دفعى و بدون هیچ تلاشى، به آن دست یابید.
تصمیم درست گرفتن مبنی بر شناخت و نیز استفاده از تجربیات دیگران است. هر اندازه معرفت آدمی نسبت به امور مختلف كامل تر شود تصمیم گیری او در این امور مناسب تر خواهند بود. برای این كه بتوانید بهتر تصمیم بگیرید و به یك انتخاب خوب و مناسب دست یابید؛
اولا، زود تصمیم نگیرید و پیرامون تصمیم خود، خوب فكر كنید و جنبههای مثبت و منفی مسأله مورد نظر را یادداشت كرده و با اندیشیدن در اطراف آن و سبك و سنگین كردن آن، یكی از دو طرف را برگزینید.
ثانیا; با افراد عاقل و با تجربه, دلسوز و قابل اعتماد مشورت كنید واز تجربههای آنها به خوبی استفاده نمایید.
ثالثا؛ با مطالعه و تحقیق درباره موضوع مورد بررسی اطلاعات خود را در آن باره گسترش بخشید و از ملاکها و معیارهایی كه باید مورد توجه قرار گیرد آگاهی یابید. ناگفته نماند متناسب با اهمیت موضوع تصمیم، باید دامنه تحقیق و مشورت را كاستی یا فزونی بخشید، به گونه ای كه از وسواس بیش از حد و احساسات زودگذر در امان باشیم.
رابعا، اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. اعتماد به نفس یعنی اینکه انسان باور کند که قادر است بسیاری از کارهایی که در ظاهر سخت جلوه میدهد را انجام دهد. شما اگر بخواهید به این خواسته برسید، باید به توانایی خود در رسیدن به این مرحله اطمینان داشته باشید.
تقویت اراده: شخص با اراده كسى است كه وقتى در مورد كارى، به خوبى تأمل كرد، تصمیم به انجام آن مىگیرد و با فعالیت و ثبات قدم، آن را به اجرا در مىآورد. بنابراین پافشارى بر تصمیمى غلط یا داشتن میلى قهرمانانه، ثبات قدم نخواهد بود. در مقابل فرد سست اراده، با كمترین مشكلى از انجام دادن كار، دلسرد شده و كوشش جهت تحقّق آن را متوقف مىكند. كسى كه اراده قوى دارد، آنچه را كه با تأمل خواسته است، باكوشش و ثبات قدم به دست مىآورد. شخص با اراده كسى است كه داراى هدفى معقول بوده و تا موقعى كه به آن نرسیده است، از تعقیب آن باز نمىایستد. مشكلات و موانع روانى یا مادى، به اراده و عزم او لطمه نمىزند و از پیشرفتش جلوگیرى نمىكند.
راهكارهاى زیر براى تقویت اراده سفارش مىشود:
یك. تعیین هدف یا اهداف؛ ابتدا هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگى یا كارى كه مىخواهد انجام دهد، براى خود ترسیم كنند. طبیعى است این هدف، باید شفاف، معقول، قابل دستیابى، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد خود واقع بینانه باشد؛ نه آرمانى و بلند پروازانه و خارج از توانایىهاى وى در غیر این صورت وقتى با مشكلات و سختىهاى طاقت فرسا و خارج از توان خود، رو به رو شوید و با شكستهاى احتمالى به هدف مورد نظر دست نیابید؛ ناامید و دلسرد شده و از ادامه كار منصرف مىگردید. همچنین از انجام كارهاى دیگر منصرف شده و خود را ناتوان و بىاراده مىبینید.
دو. شناخت توانایىها و استعدادها؛ همه ما در وجود خود، از استعدادهایى برخورداریم؛ كافى است این نیروها را بشناسیم و براى رسیدن به هدف، آنها را به كار گیریم.
سه. برنامهریزى؛ باید براى تمام كارها و فعالیتهاى شبانه روزى، برنامهاى مدون و منظّم داشته باشید. بدین منظور از جدولى استفاده كنید كه در ستون افقى آن، ساعات شبانه روز و در ستون عمودى، ایام هفته را یادداشت و تمام كارهاى روزانه را در آن درج كنید (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و ...). هر فعالیتى را در زمان خاص خود در جدول بنویسید و هیچ زمانى را بدون كار خالى نگذارید. هر روز صبح با نگاهى به آن برنامه، به اجراى دقیق آن بپردازید و شبها قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابى كنید. شایسته است همچون یك محاسبهگر جدى و قاطع، فعالیتهاى روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن آنها بررسى كنید. در صورت موفقیت، خود را تشویق و در صورت تخلّف و سهلانگارى در اجرا، تنبیه كنید.
چهار. تلقین؛ تلقین به خود در تقویت اراده، اثر قابل ملاحظهاى دارد؛ بنابراین هر روز جملاتى را به خود تلقین كنید؛ مانند: [من اراده لازم براى انجام كارهایم را دارم]، [هیچ چیز نمىتواند ارادهام را متزلزل كند]، [آنچه را كه به نظرم انجام دادنى است، انجام مىدهم و هیچ قدرتى نمىتواند مرا از آن باز دارد]، [اراده من هر روز محكمتر مىشود بر من لازم است كه موفق شوم؛ زیرا موفقیت از آن نیرومندان است] و ... .
پنج. تدریجى بودن تقویت اراده؛ براى به دست آوردن ارادهاى قوى و محكم، توجه به تدریجى بودن آن و نیاز به تمرین و ممارست، امرى بایسته است. گمان نكنید مىتوانید به طور دفعى و بدون هیچ تلاش، به آن دست یابید. بنابراین به راه كارهاى عملى زیر توجه كرده، به آنها پاىبند باشید:
1. باید علل و عوامل ضعف اراده خویش را بشناسید. توجّه كنید ضعف اراده غالباً در عدم اعتماد به بینش و تفكر، عدم شناخت خویش، با ارزش تلقی نكردن خود، عدم امنیت روانی، عدم تدبیر عقلانی در تشخیص امور و تمیز اهم و مهم، شكستهای گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محرومیت، سرزنش و رنجهای مستمر ریشه دارد. زدودن هر یك از این عوامل در پرتو سرمایه گزاری و برنامه ریزی ممكن است.
2. باید باور كنید چون دیگر انسانها از توانمندیهای بسیار برخوردارید و از دیگران كمتر نیستید. فراموش نكنید نقاط قوت انسان از نقاط ضعفش بیشتر است و نباید خود را دست كم بگیرد. تصمیم خوب در پرتو تكیه بر قوتها، جبران ضعفها و احساس توانمندی شكل میگیرد.
...
پیشینه و مبانی نظری مهارت ابراز وجود_1556790539_26396_5739_1929.zip0.03 MB |