لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : مقاله وتحقیق
نوع فایل : .doc( قابل ويرايش و آماده ارائه )
تعداد صفحه 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیشگفتار
يرفع الله الذين امنوا متكم والذين اوتوالعلم درجات
شكر و سپاس به درگاه خداوندي كه جهان ما را با نور معرفت و دانش خود روشنايي بخشيد و زنگار جهل و ناداني را از آينه دلهاي ما پاك نمود و درود بر خاتم انبيا محمد مصطفي (ص) كه با ارائه شريعت آسماني و مكتب اسلام ناب محمدي غبار تيرگي از انديشه و روان ما برگرفت و درود به روح بلند امام راحل (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي و سلام به مقام معظم رهبري و ارواح پاك شهداي انقلاب اسلامي.
در اين جا بر خود لازم ميدانم كه از استاد عزيزم جناب آقاي دكتر منوچهر جفره كه در طول نوشتن اين مقاله مرا صبورانه تحمل كردند و از هيچ گونه كمك و راهنمايي دريغ نورزيدند تشكر و قدرداني نمايم. و اميدوارم كه خداوند بر ايشان طول عمر عطا فرمايند تا بتوانند سالهاي متمادي در عرصه علم و دانش به كشور و مملكت خدمت نمايند.
مقدمه:
جامعه شناسان ميگويند هر اجتماعي بر اساس موازين خود داراي حركتي طبيعي است كه پيوند اجتماعي مردم را براي ادامه زندگي حفظ مي كند اگر عملي اتفاق افتد و اين پيوند را برهم زند و مشكلي براي حركت طبيعي جامعه ايجاد كند آن عمل را يك مسأله اجتماعي ميگويند. اگر جامعه را به ارگانيسم و سازمان بدني انسان تشبيه كنيم. دراين تشبيه مسائل و مفاسد اجتماعي بيماريهاي آن جامعه به حساب ميآيند و همان طور كه بيماريهاي جسمي قابل شناخت و علاجند بيماريهاي اجتماعي نيز قابل تشخيص و درمانند. منتها در درمان بيماريهاي اجتماعي بايد به علل بوجود آورنده آن مسائل يا بيماريها توجه داشت و بر اساس شناخت واقعي علل، راه درمان مناسبي ارائه نمود. ارتباط و وابستگي متقابل امور اجتماعي موجب ميشود كه يك مسأله اجتماعي به پيدايش مسايل اجتماعي ديگر كمك كند. مثلاً فقر و ستيز بين افرادي كه در محلات شلوغ و پرجمعيت فقرنشين شهرها زندگي مي كنند. موجب پيدايش و افزايش جرايم ديگر مانند دزدي، تجارت و فحشا مي شود و به همين دليل ميگوييم پيدايش يك مسأله اجتماعي، بدون مسائل اجتماعي ديگر وجود ندارد بلكه بدين معني است كه اوضاع و احوال موجود احتمال برخورد با مسائل اجتماعي ديگر را فراهم ميآورد و زمينه مساعدي براي پيدايش مسائل اجتماعي ديگر فراهم مي كند. هيچ انساني مجرم و گناهكار آفريده نميشود. شرايط نامتعادل اجتماعي- اقتصادي در جامعه ايجاد فساد مي كند. همچنين در صورتي كه بنيادها و نهادهاي اجتماعي پاسخي براي مسائل افراد جامعه نداشته باشند مفاسد اجتماعي به صورت تصاعدي بالا ميرود. چرا كه بنيادهاي اجتماعي مثل اعضاي اصلي بدن هستند كه بايد هر كدام كار خود را انجام دهند و تداخل وظايف باعث فساد همه آنها ميشود.
گام اول بيان مسأله
منظور از مسائل اجتماعي چيست؟
مسائل اجتماعي جامعه پديدههايي اجتماعي اعم از شرايط ساختاري و يا الگوهاي كنشي هستند كه در مسير تحولات اجتماعي بر سر راه توسعه يعني وضعيت موجود و وضعيت مطلوب مورد توجه مردم و گروههاي اجتماعي قرار مي گيرند و مانع تحقق اهداف و تهديد كننده ارزشها و كمال مطلوبهاي آنها ميشوند. اين پديده ها معمولا به وسيله انديشمندان اجتماعي به عنوان موانع توسعه (نظير خاصگراييهاي فرهنگي و اجتماعي) هزينههاي توسعه (نظير آلودگي محيط زيست) و آثار و تبعات عقبماندگي (نظير بيسوادي و خشونت) مورد شناسايي و ارزيابي قرار ميگيرند. مسائل اجتماعي به عنوان پديدههاي نامطلوب اذهان نخبگان و افكار عمومي مردم را به خود مشغول ميدارند به طوري كه نوعي وفاق و آمادگي جمعي براي مهار آنها پديد ميآيد كه مقامات رسمي كشور را به چارهجويي و اقدام عملي در جهت اصلاح و يا رفع و پيشگيري از آنها واميدارد.
مسائل اجتماعي داراي چه ويژگيهايي هستند:
الف) اجتماعي بودن و عمومي بودن مسائل اجتماعي محصول حيات اجتماعي انسانها در قالب واحدهاي اجتماعي مشخص چون گروه، قشر، طبقه, ايل، روستا، شهر، جامعه و نظاير آن هستند. با توجه به اين كه در عالم واقع هيچ جامعهاي وجود ندارد كه با مسائل اجتماعي روبهرو نباشد. لذا ميتوان گفت كه مسائل اجتماعي پديدهايي عمومي هستند كه در همه جوامع با كم و كيف متفاوت وجود دارند.
ب) جمعي و غير فردي بودن: مسائل اجتماعي پديدههايي جمعياند نه فردي، موانعي هستند كه بر سر راه توسعه واحد اجتماعي مشخصي قرار ميگيرند و يا پيامدها و عوارضي هستند كه ارزشها و كمال مطلوبهاي اكثريت اعضاي آن واحد تجمعي را تهديد ميكنند.
ج) تاريخي بودن: اغلب مسائل اجتماعي در يك فرايند تاريخي مشخص پديد ميآيند. بنابراين ابتدا به ساكن نيستند.
د) واقعي بودن: مسائل اجتماعي پديده هايي واقعي و قابل تجربه به معناي عام كلمه هستند. اصطلاح مسئلهيابي هم مبتني بر پيشفرض واقعي بودن مسائل اجتماعي است. در مسئله يابي محقق، مسائل اجتماعي موجود را در مييابد ولي در مسئله آفريني چيزي كه مسئله نيست تبديل به مسئله ميشود. حكايت آن كسي است كه ميگفت براي رفع خستگي ميخواهد به فلان شهر سفر كند. وقتي كه از وي سوال شد شما كه خسته نيستي، در پاسخ گفت وقتي به آن جا برسم خسته خواهم شد.
و: متغير و نسبي بودن: مسائل اجتماعي بر حسب زمان و مكان تغيير مييابند. مسائل امروزي جامعه ما با مسائل گذشته و آينده متفاوتاند. معمولاً هر چه از واحدهاي اجتماعي بزرگتر به طرف واحدهاي اجتماعي كوچكتر حركت كنيم. از مسائل عام به مسائل خاص هر واحد اجتماعي يا مسائل خرده نظامها و خرده فرهنگهاي درون آن واحد اجتماعي ميرسيم كه خاصتر و نسبيتراند.
ه) تنوع و تكثير مسائل اجتماعي: مسائل اجتماعي هم در درون هر جامعه و هم در بين جوامع، بسيار متنوع و متكثراند. مثلاً در جامعه ايران امروزي با مسائل فرهنگي و اجتماعي، سياسي، اقتصادي و زيست محيطي متعدد و متنوعي رو به رو هستيم كه هر دسته از آنها را ميتوان به دستههاي كوچكتري تقسيم كرد. مثلاً مسائل فرهنگي به مسائل ديني، هنري و علمي قابل تقسيم است.
ي) قابل كنترل بودن مسائل اجتماعي: مسائل اجتماعي قابل اصلاح، رفع و پيشگيرياند، ولي هر گونه دخل و تصرف در آنها موكول به شناخت ريشههاي آنها در همه ابعاد واحد اجتماعي ذيربط است. يافتههاي علمي بايد در قالب برنامهريزيهاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت به كار گرفته شوند و نتايج و عملكرد آن برنامهها نيز مورد ارزشيابي علمي قرار گيرد تا با تداوم تعاملات بين اصحاب انديشه، مردم و مسئولان زمينههاي نهادمند و مناسبي براي اصلاح رفع و يا پيشگيري از مسائل اجتماعي پديد آيد. برخي مسائل اجتماعي ذاتي نظام اجتماعي غالب جامعه هستند. و بنابراين ممكن است. در قالب نظام اجتماعتي موجود قابل حل نباشندو در اين صورت خود نظام موجود مانع اصلي تحول و تكامل و عمدهترين مسئله اجتماعي جامعه محسوب ميشود. تحت چنين شرايطي است كه مردم به انقلاب و تحول نظام موجود گرايش پيدا ميكنند.
مفاسد اجتماعي در جوامع:
پس از جنگ جهاني دوم و پس از دستيابي ابرقدرتها به صنعت و تكنولوژي پيشرفته و توسعه و گسترش روز افزون كارخانجات مختلف، صاحبان صنايع و سرمايهداران و توليدكنندگان استعماري پس از پر شدن انبار توليدات وكمبود بازار مصرف داخلي درصدد بازاريابي برآمدند ولي تحقق اين امر دو شرط اساسي داشت.
اول: اينكه مخطورات سياسي وجود نداشته باشد وصاحبان صنايع بتوانند بدون هيچ مانعي كالاهاي خود را در بازارهاي كشف شده به فروش برسانند.
دوم: تقاضا وجود داشته باشد. يعني كالاهاي توليد شده در كارخانجات و صنايع شده غرب در كشورهاي مربوطه (جهان سوم) خريدار داشته باشد. قدرتهاي استعماري و بدنبال آن صاحبان صنايع براي تحقق شرط اول به قدرت نظامي، سياسي متوسل شده و با از ميان برداشتن موانع سياسي شرايط لازم را جهت سرازير شدن كالاهاي بنجل خود و به يغما بردن مواد اوليه و منابع طبيعي و زيرزميني كشورهاي ياد شده فراهم ساختند و به منظور تحقق شرط دوم، هجوم فرهنگي، وابستگي فرهنگي و غربزدگي را در كشورهاي مورد نظر تعميق نموده و با تحميل عادات و طرز تفكر و طرز زندگي و قالبهاي غربي كوشيدند براي توليدات و مصنوعات كارخانجات خود تقاضا ايجاد نمايند. در اين ميان اعتقادات ملي و مذهبي و ارزشها و گرايشهاي اين كشورها بويژه ممالك اسلامي سد و مانع برزگي براي غارتگران و سوداگران استعماري موجب ميشد. زيرا مسلمين با اعتقاداتي كه داشتند به آساني مظاهر فريبنده فرهنگ غرب را نميپذيرفتند. از اين رو استعمارگران و توليدكنندگان غربي چاره را در تغيير رويكرد ملتها به دين و مقدسات مذهبي و از بين بردن تعصبات و اعتقادات حياتي مسلمانان ديدند.
براي تحقق اهداف شوم فوق. ايجاد و گسترش فساد و ناهنجاريهاي اجتماعي از موثرترين و كم هزينه ترين راهها بشمار آمد. اين فرايند خطرناك در ايران از زمان فتحعلي شاه قاجار آغاز در عصر مشروطه شديد و در دوره پهلوي به اوج خود رسيد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و شكست رژيم وابسته پهلوي و جايگزيني ارزشهاي اسلامي و انقلابي بجاي معيارهاي منحط پهلوي، تقريباً تمامي آثار و مفاسد اجتماعي از عرصههاي مختلف كشور زدوده شد و در تمامي دوران جنگ تحميلي فرهنگ جهاد و ايثار و تقوا در زندگي فردي و اجتماعي مردم حاكم گرديد. اما بعد از جنگ و آغاز دوران سازندگي و جوشش ثروتهاي زيرزميني و تراكم آن در دست عدهاي معدود و در نتيجه فراهم شدن بستر پيدايي و تكوين مفاسد اجتماعي بار ديگر فرايند فسادگستري در جامعه چهره نماياند. امروزه فقر، فساد و مواد مخدر از معضلهاي اساسي است كه جهان با آن دست به گريبان است، فقر، فساد و مواد مخدر سه معضلي هستند كه ارتباط تنگاتنگي با يكديگر دارند و مبارزه با هر كدام از اين سه معضل بدون توجه به دو معضل ديگر نتيجه بخش نخواهد بود. ايران همانند ديگر كشورهاي جهان سوم گرفتار سه معضل فقر، فساد و مواد مخدر است كه همسايگي ايران با افغانستان بزرگترين توليد كننده مواد مخدر و قرار گرفتن بر سر ترانزيت و قاچاق مواد مخدر موجب شده اعتياد به عنوان اساسيترين معضل كشور رخ بنمايد. معضلي كه فقر دامنه گسترش آن را افزودن و گسترش فساد و جنايت را در پيامد خود داشته است. فساد اخلاقي تخطي از نظم اخلاقي خاصي است كه فحشاء ، استعمال مواد مخدر، رفتارهاي غيرقانوني و نابهنجار و يا قمار بازي بدين دليل ماهيتي غيرقابل قبول در جامعه يافتهاند كه از لحاظ توده مردم اقدام به چنين كارهايي ناپسند است. پس كنشها ذاتاً و بخودي خود اخلاقي و يا غيراخلاقي نيستند بلكه اين افراد و گروههاي اجتماعي هستند كه به پارهاي از رفتارها جنبهي فساد و كجروي مي دهند. بنابراين هيچ رفتاري بخودي خود ناپسند نيست بلكه اين قضاوت ديگران است كه بدان رفتار عنوان انحراف و فساد ميدهد كه فساد اخلاقي از مهمترين اين نوع انحرافات است. فحشاء رسمي و شناخته شده كه خود ناشي از فقر، جنگ، عدم آگاهي و آموزش و ديگر عوامل اجتماعي و اقتصادي است. بطور كلي در ميان طبقات پايين اجتماع با توجه به فرهنگ آنها بيشتر به چشم ميخورد. در حالي كه فحشاء در طبقات مرفه جامعه شكل ديگري دارد. اما لازم به ذكر است كه براي جلوگيري از اين نوع مفاسد در جامعه، تنها با تاكيد به گسترش و تشديد و اكتفا به ظواهر و فشر و صورت مذهبي و مطابق با قوانين الهي و اجتماعي و به بهانه اجراي احكام، بدون توجه به تاثير و نتيجهاي آن برروي حيات و عواطف و اعتقادات مردم نميتوان كاري از پيش برد. تعقيب اين روش سرانجام اصل ايمان ديني دروني را از جامعه ميگيرد. و در بطن جامعه فساد را به جاي اصلاح و الحاد را به جاي ايمان ميكارد و همه چيز را فداي نام و ظاهر اسلام ميسازند و سرانجام حقيقت اسلام و ديانت توحيدي را از جامعه ميستاند تحميل و بخشنامه و تعيين رنگ لباس و اجبار پوشش چادر درست نتيجه عكس خواهد داد. بايد هم چون پيامبر اكرم(ص) كه بر قلبها حكومت ميكرد. مردم را در انجام فرايض و ظواهر ديني و ايماني آزاد گذاشت تا به جاي نفاق و نفرت و ريا، ايمان و صداقت در آنها ريشه كند كه اين راه آرامتر و معتدلتر و امنتر است.
گام دوم: شرح پيامدها و عوارض مسأله
فساد اجتماعي يك پديده غيرعادلانه و ضد عدالت ميباشد كه توزيع غيرعادلانه و نابرابر فرصتها را تشديد و حقوق اوليه انسانها را نقض مي كند.
از بين بردن امنيت عمومي جامعه و جايگزين كردن بي اعتمادي و رعب و وحشت به جاي اطمينان و اعتماد و آرامش.
افزايش ناهنجاريهاي اجتماعي در مناطق شهري بويژه فقرنشين شهري.
افزايش هزينههاي دولت.
كاهش كنترلهاي دروني و بيروني: باورهاي مذهبي عامل مهمي در كنترل لغزشهايي نظير اختلاس و رشوهخواري است. اما اگر اين بيماري همه گير شد باورهاي مذهبي افراد سست شده و آلودگي به فساد مالي ديگر قبح پيشين خود را ندارد.
افزايش نابرابري در جامعه: توزيع منابع بوسطه وجود فساد بين بخشهاي مختلف به نحو مطلوب صورت نمي گيرد. بدين ترتيب عملاً فاصله فقير و غني بيشتر شده و نابرابريها گسترش مييابد. بررسي ضريب چيني نشان ميدهد كه پس از سالهاي جنگ تحمليي فاصله طبقاتي و افزايش فقر و نابرابري يك روند صعودي را طي نموده است.
هنجار شدن امور نامشروع: از آنچه تاكنون مرقوم شد چنين برميآيد كه انحصار دولت بر منابع اقتصادي و مجاري قانوني عامل اصلي بروز فساد در جامعه است. متاسفانه دولت تاكنون در زمينه مبارزه با فساد عملكرد مناسبي نداشته و قوه قضائيه نيز در مبارزه با مفسدان(اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي وغيره) جسارت قابل توجهي از خود بروز نداده است.
افزايش نيازها: افراد رشوهخوار كه اينك وضعيتشان بهبود يافته نيازهاي جديدي برايشان مطرح ميشود وبروز اين نياز جديد آنها را تشويق به كسب درآمد بيشتر از راههاي نامشروع مينمايد.
تغيير ارزشها: همچنانكه گفته شد فساد باعث افزايش شكاف بين فقير و غني ميشود. اين امر موجب تغيير ارزشها و در مرحله ديگر تثبيت و گسترش نابرابريها ميشود فساد اجتماعي عامل اصلي در غلبه ارزشهاي مادي و تبديل ثروت به ارزش ميشود اين امر احساس يك محروميت نسبي را در طبقات ضعيف به وجود ميآورد كه آن به نوبه خود فساد را از طريق تلاش در جهت رسيدن به برابري دامن ميزند.
بيشك هرگاه فساد گسترده ميگردد مبارزه با فساد نا به هنجار جلوه مينمايد و از همراهي بدنه دولت محروم ميشود. مبارزه با فساد چندان كار سادهاي نيست. براي موفقيت در اين راه اراده قوي حكومت و همراهي جدي ملت نياز است.
گام سوم: علل بروز و ظهور فساد اجتماعي:
عوامل ايجادكننده و توسعه دهنده مفاسد اجتماعي را به دو بخش درون مرزي و برون مزري تقسيم كردهاند.
علل برون مرزي:
1-1: سفارتخانههاي دول خارجي: سفارتخانههاي كشورهاي بيگانه بويژه كشورهاي استعماري از ديرباز يكي از روزنه هاي نفوذ فرهنگ ضد ديني و گسترش مفاسد اجتماعي بودهاند. تا قبل از پيروزي انقلاب سفرا، ديپلماتها و مستشاران به انحاء مختلف به اشاعه فساد و بيبندوباري ميپرداختند. اگر چه بعد از پيروزي انقلاب از اقدامات علني آنان تا حد زيادي جلوگيري به عمل آمد. ليكن بطور پنهان و حساب شده از طريق برگزاري مجالس مختلط و مفسده انگيز دعوت از خوانندگان هنرپيشهها و زنان و مردان بوالهوس تهيه و تكثير و توزيع فيلمها و عكسها، مجلات مبتذل به اشاعه فساد و فحشا و بيبندوباري پرداختهاند.
2-1: رسانههاي جمعي بيگانه: در اثبات انحصار تبليغي و فرهنگي جهان (در دست چند خبرگزاري و بنگاه تبليغاتي) همين بس كه حدود 80 درصد از فيلمها، برنامهها و گزارشهاي رسانهاي گروهي جهان سوم از فيلترهاي تبليغاتي غرب عبور ميكند لذا بخش مهمي از شيوههاي رفتار اجتماعي ملل جهان سوم تحت تاثير پيامدهاي صادر شده از سوي غرب قرار ميگيرد.
...
بررسي علل گسترش فساد اجتماعي_1553702708_23859_5739_1446.zip0.02 MB |