فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری وپیشینه تحقیق رقابت و همکاري در روابط بين الملل دارای 16 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مبانی نظری وپیشینه تحقیق منازعه و همکاري و رقابت و همکاري در روابط بين الملل
فهرست مطالب:
تعريف منازعه و همکاري
1- نظريه نو واقع گرايان:
2- نو کارکرد گرايي
3-نهاد گرايي نئوليبرال
کاربرد نظريه بازيها در بررسي رقابت و همکاري در روابط بين الملل
1-
روابط بين الملل به مثابه يک بازي
2-
انواع بازيها در روابط بين الملل
1-2- بازي با حاصل جمع جبري صفر
2-2- بازي با حاصل جمع غير صفر يا حاصل جمع متغير
فصل اول:
تعريف منازعه و همکاري
منازعه، معمولا به وضعيت و شرايطي اشاره دارد که در آن يک گروه و مجموعه انساني مشخص و معين اعم از مذهبي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و قومي به دليل تعارض و ناسازگاري واقعي يا ظاهري اهداف و ارزش ها با يک گروه و يا گروههاي انساني ديگر تعارض و تضاد آگاهانه دارند. در حقيقت، منازعه نوعي کنش و واکنش متقابل و متعامل افراد و کشورها با يکديگر است که شامل مبارزه و مقابله آنها با طبيعت و محيط زندگيشان مي شود، منازعه نوعي از رقابت است که در آن طرفين در عين تلاش براي دستيابي به منابع کمياب سعي مي کنند با تقويت موضع و ارتقاي موقعيت و منزلت خود، ديگري را از رسيدن به هدف مطلوب باز داشته، منصرف يا خارج نمايند. به عبارت ديگر، منازعه وقتي حادث مي شود که طرفين تصوير و درکي از اختلافات ميان خود داشته باشند و تلاش نمايند اين اختلاف را به نفع خود حل و فصل نمايند و خاتمه دهند.
در سياست بين الملل، منازعه را به معناي وسيع آن کشمکش، برخورد، مناقشه يا اختلافات ميان دو يا چند دولت تعريف کرده اند. از اين تعريف چنين بر مي آيد که منازعه مقوله اي بنيادين و يکي از مراکز ثقل سياست بين الملل است. به قول ميلر
1-
Miller
فرايندي که از ابتدا تا انتها به منازعه برخورد نکند فرايندي سياسي نيست. جان اسپنسر همين معنا را اين چنين بيان مي کند: آدميان با وجود تفاوت از نظر زبان، پوشش و خلق و خويشان، بسيار به يکديگر شباهت دارند.
اما سياست از جايي آغاز مي شود که شباهت هاي آدميان پايان مي يابد و سياست از آن رو از اينجا آغاز مي شود که بين دولت – ملتها از نظر منافع، ارزشها، نظام هاي عقيدتي و تاريخ اختلاف و ناهمگوني وجود دارد. همگان خواستار صلح اند، اما فقط مطابق شرايط خودشان.
کنت بولدينگ
2-Cont Bolding
در تحليلي عام از منازعه از نظرگاه سيستمي با اين بحث آغاز مي کند که هر بازيگر اعم از فرد، گروه، سازمان يا کشور را مي توان به مثابه نظامي در نظر گرفت که به محرکهاي دروني و بيروني پاسخ مي دهد. همچنين مي توان گفت که هر نظامي داراي ديد يا تصويري از موقعيتهاي گوناگون در جهان است که مفهوم يا طرح يا نقشي را شامل مي شود. او نتيجه مي گيرد که وقتي نظام عام به فرايندهاي (( وسيله – هدف )) مي پردازد، تعداد معيني از حلقه ها ( انسان هاي بالقوه يا بالفعل ) با حلقه ها و پيوندهاي عاملان ( بازيگران ) ديگر برخورد مي کند و منازعه عموما هنگامي روي مي دهد که يک فرد يا گروه تصور مي کند يک يا چند هدف از جانب يک فرد يا گروه ديگر مورد تحديد يا تهديد واقع شده است.
همکاري نيز از نظر لغوي مترادف همدستي و هماهنگي به کار مي رود اما در متون و نظريه هاي همکاري بين المللي، همکاري فراتر از هماهنگي است. بر اين اساس همکاري عبارت است از انطباق و هماهنگي سياست ما در راستاي منافع مشترک. لذا ممکن است کشورها بدون اينکه سياست هاي خود را با يکديگر منطبق و سازگار کرده باشند هر کدام به صورت يک جانبه عمل نمايند اما در عمل سياستي هماهنگ با يکديگر است که براي دستيابي به اهداف مشترک بايد يک نوع هماهنگ سازي صورت گيرد. به عبارت ديگر همکاري يک نوع هماهنگي ارادي و انتخاب براي تحقق منافع مشترک است که بدون آن کشورها به هدف نخواهند رسيد. حال با بيان مفهوم منازعه و همکاري در ادامه بحث به بررسي آن از نظرگاه نو واقع گرايي، نو کارکرد گرايي و نهاد گرايي نو ليبراليزايم مي پردازيم:
1- نظريه نو واقع گرايان:
نو واقع گرايان معتقدند که نظام بين الملل بي نظم و آنارشيك است. اين بي نظمي البته به معناي هرج و مرج و عدم نظم و نسق و رفتار الگومند نيست. همچنين به معناي جنگ تمام عيار و مناقشه عريان و مستمر نيز نيست. بلکه منظور از بي نظمي و منازعه از اين ديدگاه، نوعي اصل نظام بخش و تنظيم کننده است که توضيح مي دهد نظام بين الملل از واحدهاي سياسي مستقلي تشکيل شده است که فاقد اقتدار مرکزي حاکم بر آنها مي باشد.به عبارت ديگر، حاکميت، ذاتي کشورهاست، چون هيچ مرجع بالاتري وجود ندارد.
آنارشي بين المللي پيامدهاي مهمي براي رفتار کشورها و روابط بين الملل دارد. به طور کلي اولا؛ کشورها نسبت به يکديگر بي اعتماد بوده و سوء ظن دارند. آنها همواره از خطر بروز جنگ و منازعه نگران هستند. اساس اين ترس اين واقعيت است که آنها در جهاني زندگي مي کنند که کشورها قادرند به کشوري ديگر حمله کنند، آنها براي حفظ بقاي خود حق دارند نسبت به ديگران بي اعتماد باشند. ثانيا؛ مهمترين هدف کشورها در نظام بين الملل، تضمين بقا و ادامه حيات است. به علت اين که ساير کشورها تهديدات بالقوه اي هستند و هيچ اقتدار برتري وجود ندارد که کشورهاي مورد تجاوز را نجات دهد، کشورها نمي توانند براي تامين خود به ديگران متکي باشند. به کلام ديگر چون نظام بين الملل خود يار است، هر يک از کشورها بايد به تنهايي امنيت خود را تامين کنند و اتحادها و پيمانهاي نظامي اموري موقت و متغير
هستند
. ثالثا؛ کشورها در نظام بين الملل تلاش مي کنند قدرت نسبي خود را به حداکثر برسانند. دليل اين رفتار نيز ساده است، هر چه قدرت و مزيت نظامي يک کشور بر ديگران بيشتر باشد، ضريب امنيتي آن بيشتر و بالاتر خواهد بود. هر کشوري خواهان آن است که برترين قدرت نظامي در نظام بين الملل باشد، چون اين بهترين راه براي نظامي است که مي تواند بسيار خطرناک باشد.
نو واقع گرايان اظهار مي دارند که بي نظمي و آنارشي ممکن است به دو صورت باعث منازعه و جنگ شود: يکي اين که به کشورها اجازه مي دهد تا جنگ را آغاز کنند، چون همان گونه که گفته شد در وضعيت بي نظمي اقتدار و مرجع قدرتمند نهايي وجود ندارد که جنگ را متوقف کند. در اين صورت، بي نظمي به صورت يک عامل عمل مي کند و جنگ را امکان پذير مي سازد، اما آنارشي از طريق ديگري نيز باعث جنگ مي شود يعني ايجاد معماي امنيت براي کشورها.
در فقدان يک کارگزار مجري قانون و برقرار کننده نظم، کشورها بايد مواظب خود و آن دسته از کشورهائي باشند که مي توانند استقلال آنها را تهديد کنند. در چنين شرايطي معماي امنيت ظهور مي کند، نه به علت سوء برداشت يا خصومت هاي خيالي، بلکه به خاطر بستر و بافت بي نظم نظام بين الملل، معماي امنيت به تعامل بد سگالي اشاره دارد که بر اثر آن اقدامات و ترتيباتي که يک کشور اتخاذ مي کند تا امنيت خود را افزايش دهد، موجب تهديد ديگران مي شود. از سوي ديگر او نيز اقدامات تاميني و تدافعي خود را اتخاذ مي کند که به نوبه خود ضريب امنيتي کشور نخست را کاهش مي دهد. در يک نظم خوديار جستجوي بقا و نتيجه آن، کافي است تا حتي قدرت هاي، وضع موجود نيز به مسابقه تسليحاتي پرداخته، اتحاد تشکيل دهند و حتي مواقعي نيز به منازعه و جنگ کشيده شوند.
از ديدگاه نئورئاليزم، در غياب يک مرجع و اقتدار مرکزي، مؤثرترين راه تامين صلح و امنيت بين المللي، توزيع برابر قدرت بين قدرت هاي بزرگ است. اين موازنه مي تواند فارغ از مقاصد و ويژگيهاي بازيگران, باعث ارتقاي نظم، ثبات و صلح بين المللي شود. هم چنين در چنين شرايطي که يک قدرت برتر يا هژمون در نظام بين الملل ظهور کند در پرتوي تفوق و سيطره آن يک نوع ثبات مبتني بر استيلا شکل مي گيرد. در اين وضعيت هژمون نقش يک شبه يا نيمه حکومت را در نظام بين المللي ايفا مي کند. از آنجا که اين قدرت هژمون بيشترين نفع را از وضع موجود مي برد، تلاش ميکند با استقرار نظم هژمونيک ثبات را برقرار سازد و بدين منظور آماده است حتي هزينه براي برقراري اين نظم را بپردازد و با کشورهايي که از پذيرش آن سر باز زنند يا با تشويق ويا با تهديد برخورد کند. بنا بر اين صلح و ثبات هر دو معلول چگونگي توزيع قدرت در سطح بين المللي است.
نو واقع گرايي، ماهيت و امکان و احتمال همکاري هاي بين المللي را نيز بر اساس ساختار آنارشيک اين نظام تجزيه و تحليل مي کند. همانطور که توضيح داده شد، آنارشي باعث مي شود که اولا کشورها نسبت به يکديگر بي اعتماد باشند و ثانيا هيچ مرجعي وجود نداشته باشد که متجاوزان را از تجاوز و جنگ افروزي بازدارد. اين دو پيامد بي نظمي، دو مانع را بر سر کار همکاريهاي بين المللي ايجاد مي کند که دستيابي به آن را بسيار مشکل مي سازد. نخست بر اثر جو بي اعتمادي حاکم بر روابط بين المللي کشورها از ترس استثمار شدن و فريب خوردن توسط شرکاي خود از آغاز و ادامه همکاري با کشورهاي ديگر محتاط هستند. دوم دولتها از آنجا که در يک نظام غير متمرکز و خوديار قرار گرفته اند، ماهيتي تدافعي دارند و حتي در شرايطي که همکاري تضمين سود مطلق نيز مي باشد، محتاطانه عمل مي کنند. چون کشورها در شرايط بي نظمي به همان اندازه که نسبت به منافع مطلقشان حساس هستند در صددند تا در مقايسه با رقباي خود نيز سود کمتري نبرند, لذا همکاري در سطح بين الملل مستلزم حل دو مشکل فريب کاري و سود نسبي است. حتي با رفع مشکل اول, بدون حل مشکل سود نسبي, دستيابي به همکاري و استمرار آن در سطح بين الملل سخت و دست نيافتني است!
2- نو کارکرد گرايي
...
مبانی نظری وپیشینه تحقیق رقابت و همکاري در روابط بين الملل_1551529915_23240_5739_1883.zip0.03 MB |