فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق ادبیات نظری تحقیق روابط ترکیه با کشورهای آسیای مرکزی و خزر، منطقه قفقاز، ارمنستان دارای 17 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
گسترش روابط ترکیه با کشورهای آسیای مرکزی و خزر
بعد از فروپاشی شوروی یکی از تهدیدات مهم امنیتی منطقه را می توان حضور بازیگران فرا منطقه ای (آمریکا، ناتو، چین، اسرائيل، ترکیه و...) عنوان نمود که در این میان ترکیه نقش به سزایی ایفا نموده است. از زمان فروپاشی شوروی، ترکیه سعی کرده تا روابطش را با گروه های ترک منطقه آسیای مرکزی و خزر از سر بگیرد. افزایش نفوذ در جنوب، هدف اصلی سیاست خارجی ترکیه بوده است. در واقع ترکیه به سود احتمالی حاصل از فرصت های سرمایه گذاری در کشورهای تازه استقلال یافته شوروی، همچنین سود حاصل از منابع دیگر که می تواند در تسهیل توسعه کل منطقه خزر سهمی داشته باشد، بسیار علاقمند است.
ترکیه جزء اولین کشورهایی بود که بلافاصله پس از اعلام استقلال جمهوری های آسیای مرکزی در سال 1370، با دولت های جدید ترک زبان منطقه روابط دیپلماتیک برقرار کرد و آشکارا راهبرد نفوذ فرهنگی –اقتصادی را در قالب کمک به کشورهای برادر دنبال و با میانجیگری بین دولت های استقلال یافته و غرب، خود را به عنوان شریک راهبردی آمریکا در این منطقه مطرح کرد.
به عبارت دیگر، پایان جنگ سرد میان بلوک های شرق و غرب که موقعیت و اهمیت راهبردی ترکیه را برای ناتو و غرب کاهش می داد با ظهور جمهوری های اکثراً ترک زبان حاشیه خزر موقعیت جدیدی را برای ترکیه به ارمغان آورد تا خود را به منزله حلقه ارتباطی غرب و جمهوری های ترک زبان مطرح کند(4).
به دنبال این تحولات، مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان ترکیه و جمهوری های ترک؛ به سرعت افزایش یافت. شرکت های ترک طرح های متعددی را در بخش های حمل و نقل، ارتباطات، ساختمان، معدن، نفت و گاز و... به عهده گرفتند و دولت ترکیه به ایجاد مدارس و دانشگاه های ترکی در آن کشورها اقدام کرد. اما بخش نفت و گاز منطقه که اهمیت سیاسی و اقتصادی بیشتری نسبت به دیگر بخش ها دارد، مهم ترین بخش اقتصادی مورد توجه دولت ترکیه است.
نقش ترکیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز را به طور کلی به سه دوره می توان تقسیم کرد:
1)فعالیت هدفمند در اوایل استقلال این جمهوری ها، در قالب های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... تعریف شده، به منظور ایجاد جای پا.
2)مشارکت در برخی از کنسرسیوم های نفتی در مرحله اکتشاف و بهره برداری از منابع نفت و گاز در جمهوری های منطقه
3)حضور جدی در ایجاد و احداث خطوط صادراتی انرژی نفت و گاز منطقه، به عنوان کشوری که سعی دارد تا نقش اصلی را به لحاظ سرزمینی در انتقال و عبور خطوط نفت و گاز منطقه در میان مدت و دراز مدت عهده دار شود. البته روشن است که ترکیه در هر سه مرحله فوق به لحاظ تضاد عملی و رقابت با دو قدرت همجوار منطقه –یعنی ایران و روسیه – در تمامی مراحل، حمایت بدون شائبه غرب و آمریکا را با خود به همراه داشته است، که شاید دلیل اصلی موفقیت آن نیز همین عامل مهم بوده است. (3)
تا قبل از 1369 عراق همسایه ترکیه مرکز اصلی تامین نفت ترکیه بود و همچنین یک نقش اصلی را در تجارت بین المللی آن بازی می کرد، عراق تقریباً یک سوم نفت تولیدی خود را از طریق ترکیه صادر می کرد. از طریق دو خط لوله هر روز 250 هزار بشکه نفت به پالایشگاه های نفت ترکیه فرستاده می شد. بعد از حمله عراق به کویت در سال 1369، جریان نفت به جیهان از طریق تحریم ها علیه عراق و جنگ خلیج فارس قطع شد. نتیجه آن بود که ترکیه 30 تا 60 میلیارد دلار پیش بینی شده در بخش ترانزیت و گمرگ و تجارت و فرصت های اقتصادی را برای دهه های متوالی از دست داد.
در حالی که صادرات عراق تحت موافقتنامه نفت در برابر غذاي سازمان ملل محدود شد، ترکیه به طور قابل توجهی بر منابع نفت و گاز دریای خزر به عنوان منبع انرژی نگاه کرده است.
از سال 1374، ترکیه یک بازیگر اصلی در توسعه مسیر انتقال انرژی جدید شرق و غرب در حوزه خزر است که وابستگی به مسیر انتقال شمال –جنوب از طریق شوروی، در عصر شوروی را می کاهد یا حذف می نماید.
در تابستان سال 1384 در اجلاس سران کشورهای ترک زبان در بیشکک قزاقستان، «سلیمان دمیرل» رییس جمهور وقت ترکیه توضیح داد که چرا ترکیه به شدت علاقمند است تا لوله های نفت و گاز آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان از خاک این کشور عبور کند. از نظر او این سیاست تنها متضمن منافع اقتصادی ترکیه نیست بلکه آنکارا علاقمند است وابستگی سیاسی اقتصادی کشورهای حاشیه دریای خزر را به روسیه کاهش دهد. وی اضافه کرد که منافع راهبردی، سیاسی و اقتصادی آنها در این است که از وابستگی رهایی پیدا کنند. در واقع رفتار ترکیه را در مورد لوله های نفت و گاز باید در این چهارچوب ارزیابی نمود. دمیرل اظهار عقیده کرد که سیاست ترکیه با توجه به مسائل دریای خزر به شدت با رقابت در دوره بعد از فروپاشی شوروی بین ترکیه، روسیه و ایران در کشورهای تازه استقلال یافته اطراف دریای خزر مرتبط است(3).
ترکیه در زمینه برآوردن نیازهای انرژی یک کشور خود کفا نیست، از طرف دیگر سه چهارم ذخایر نفت و گاز اثبات شده جهان در اطراف ترکیه وجود دارد. بنابراین مسئله انتقال انرژی از مسائلی است که نقش حیاتی آینده ترکیه را در سیستم بین المللی تعیین خواهد کرد. ترکیه وارد کننده نفت و گاز است و برای دستیابی به منابع انرژی منطقه خزر تلاش می کند و عبور خطوط لوله نفت و گاز از ترکیه، درآمدهای سرشاری نصیب این کشور می کند و به لحاظ سیاسی قدرت چانه زنی این کشور را در مسائل بین المللی افزایش می دهد. می توان گفت نقش ترکیه در مسائل دریای خزر، بیشتر در تنظیم خطوط لوله های نفت و گاز خزر از طریق خاک این کشور است، تا بدین وسیله هم مشکل انرژی خود را حل کرده و هم از قبل ترانزیت آن، درآمدهای ارزی قابل توجهی کسب کند.
برای ترکیه خط لوله باکو به تفلیس و جیهان بندر ترکیه در مدیترانه حائز اهمیت ویژه ای است، زیرا ترکیه به مسیر صدور نفت حوزه تنگیز قزاقستان خط لوله اکتاوماخاچ قلعه تفلیس نیز دست خواهد یافت که در این صورت نه تنها نفت دریای خزر، بلکه نفت قزاقستان نیز از طریق ترکیه انتقال خواهد یافت.
یک دلیل برای ترکیه در توجه به خطوط لوله، کاهش وابستگی به خاورمیانه و روسیه فدراتیو در زمان بحران است. علاوه بر آن، ترکیه می خواهد به توان بالقوه اش برای آنچه که کریدور انرژی شرق-غرب است، واقعیت ببخشد. این پروژه به عنوان اولین تلاش درجهت این هدف تفسیر شد، این اولین پروژه است که منطقه محصور در خشکی خزر را به دریای مدیترانه یا به عبارتی دیگر مسیر اصلی ترانزیتی مرتبط می کند(3).
ترانزیت یا انتقال نفت از طریق تنگه ترکیه یکی ازموضوعات اصلی در مباحث مربوط به حمل و نقل منابع انرژی در بستر دریای خزر بوده است. بیشتر دل نگرانی ها حول افزایش بیش از اندازه تانکرهای نفتکش متمرکز است که در نتیجه حمل نفت این منطقه از طریق این تنگه به بازارهای جهانی به وجود می آید.
برخلاف کشورهای آسیای مرکزی، ترکیه در این منطقه با هر سه کشور قفقاز جنوبی یعنی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان دارای مرزهای مشترک زمینی-دریایی است و همین امر باعث افزایش قدرت مانور ترکیه در این منطقه می شود. وجود مناطق بی ثباتی چون قره باغ، اوستیا، آبخازیا و دره پانکیسی در گرجستان، اهمیت مجاورت جغرافیایی ترکیه را برای آذربایجان و گرجستان دو چندان می کند. زیرا ترکیه می تواند در زمان ممکن در این مناطق حضور داشته باشد. به عنوان نمونه به دنبال تشدید اختلاف میان ایران و آذربایجان در سال 1380، هواپیماهای ترکیه بلافاصله در آسمان باکو حاضر شده و حرکات نمایشی انجام دادند.
با توجه به اختلاف آذربایجان با ارمنستان و ایروان، همچنین وجود اختلافات سیاسی میان ایران، آمریکا و رژیم صهیونیستی، ترکیه در دهه 1370 توانست با تشکیل محور آمریکا،ترکیه،اسرائیل، آذربایجان، گرجستان در منطقه قفقاز موقعیت بهتری در مقایسه با آسیای مرکزی برای خود کسب کند.
در مسائل امنیتی منطقه نیز ترکیه، به ویژه در گرجستان و آذربایجان که در مسیر احداث خطوط لوله نفت و گاز قرار دارند، حضور فعالی داشته است. قبل از تشکیل دولت ترکیه، امپراطوری عثمانی همیشه ادعاها و لشکرکشی هایی به منطقه قره باغ داشته، در جریان جنگ جهانی اول قرهباغ به اشغال آنها درآمد و کمک آنها به دولت آذربایجان منجر به پیروزی آذری ها و سرکوبی ارامنه قره باغ گردید. در زمان آتاتورک نیز دولت شوروی با این کشور پیمانی امضا نمود و الحاق قره باغ به جمهوری آذربایجان نیز در آن زمان صورت گرفت.
ترکیه همیشه در پی آن بوده تا به نحوی پیوستگی ارضی با جمهوری آذربایجان داشته باشد، در حال حاضر تنها 11 کیلومتر با جمهوری نخجوان مرز مشترک دارد. در بحران قره باغ، ترکیه همواره از آذربایجان حمایت کرده و هنوز به دلیل اشغال خاک آذربایجان از سوی ارمنستان، حاضر نشده است با ارمنستان روابط دیپلماتیک برقرار کند. آموزش افسران ارتش آذربایجان و کمک تسلیحاتی به این ارتش، از جمله کمک های نظامی ترکیه به آذربایجان است. در مقابل، ارمنستان، نه تنها نمی تواند کمکی دریافت کند، بلکه راه های هوایی، دریایی، زمینی ترکیه نیز تقریباً به روی ارمنستان بسته است و این کشور از آن نظر که به دریا راه ندارد، به شدت در تنگناست.
گرجستان از دیگر کشورهای منطقه قفقاز، که به دلیل حمایت روسیه از تجزیه آبخازی روابط سردی با روسیه دارد، کمک های نظامی بیشتری از ترکیه دریافت کرده است. ترکیه افسران ارتش این کشور را آموزش می دهد، بالگرد در اختیار مرزبانانش می گذارد و به طور کلی، کمک های بلاعوض درخور توجهی را به ارتش گرجستان ارائه می دهد، زیرا، گرجستان برای ارتباط متقابل و ترانزیتی ترکیه با آذربایجان و آسیای مرکزی کشوری حیاتی است و از سوی دیگر، در جنوب قفقاز، مانع از دسترسی مستقیم روسیه به متحد خود یعنی ارمنستان است. با توجه به اینکه گرجستان و آذربایجان هر دو خواهان کاهش نفوذ روسیه در منطقه و حضور ناتو در قفقاز می باشد، ترکیه با حمایت از کشورهای مزبور می کوشد، نفوذ روسیه در منطقه را با کشاندن ناتو به این دو کشور با مانع جدی رو به رو کند(4).
وقوع حادثه 11 سپتامبرفضای امنیتی منطقه را تغییر داد و فرصت مناسبی را برای حضور ترکیه در عرصه های امنیتی و سیاسی منطقه فراهم نمود. در این فضا ترکیه موفق شد به شکل مناسبی تحت عنوان مبارزه با تروریسم بین المللی جایگاه خود را در منطقه، خصوصاً در عرصه های امنیتی تقویت نماید.
علاوه بر حادثه 11 سپتامبر، مجموعه انفجارهای تاشکند پایتخت ازبکستان و حوادث بانکن قرقیزستان نیز فرصت مناسبی را برای حضور ترکیه در فضای امنیتی آسیای مرکزی فراهم کردند. پاکستان گرفتار سیاست شکست خورده خود در حمایت از طالبان بود بنابراین هریک از این کشورها که در حالت عادی رقیب قدرتمندی برای ترکیه محسوب می شوند در مقطع زمانی پس از 11 سپتامبر نمی توانستند در عرصه های امنیتی آسیای مرکزی در مقابل ترکیه قدرت اصلی خود را بروز دهند. آمریکا نیز از موقعیت جدید در منطقه استقبال نموده و تلاش کرد تا با شرکت دادن متحد مسلمان خود در ناتو علیه افراط گرایان مسلمان در منطقه، از شکل گیری فضای ضد آمریکایی در آسیای مرکزی جلوگیری کند و اجازه ندهد افکار مسلمانان آسیای مرکزی همانند خاورمیانه علیه آمریکا بسیج گردد. آمریکا با کسب حمایت سیاسی آنکارا و حضور سربازان ترک در نقاط حساس همچون افغانستان موفق شد تا حدودی فشار جمعیت های محلی را علیه خود خنثی نماید.
حضور گردان صلح ترکیه در افغانستان و گرفتن فرماندهی نیروهای حافظ صلح افغانستان از بریتانیا باعث شد تا ترکیه در عرضه خود به عنوان کشور حافظ صلح و ثبات منطقه موفق باشد.(3).
به نظر می رسد همسویی ترکیه در چارچوب راهبرد و هدف های آمریکا در خزر، دارای دلائل زیر است:
1- اهمیت راهبردی این کشور است که در نزد آمریکا و غرب، پس از فروپاشی شوروی کاهش یافته است. به همین سبب، آنکارا می کوشد از طریق نقش آفرینی درمنطقه- به صورت مکمل سیاست ها و هدف آمریکا موقعیت از کف رفته خود را تا حدودی باز یابد.
2- اینکه منطقه راهبردی خاورمیانه، شامل چندین قدرت منطقه ای است که عمدتاً دارای اهداف و منافع متضاد و بعضاً متقابل است و به همین دلیل، با یکدیگر نیز در چالش هستند. این در حالی است که فروپاشی شوروی و اکتشاف نفت، موقعیت تازه ای برای گسترش قدرت و منافع ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت منطقه ای ایجاد کرده است. از این رو، ترکیه ابتدا سعی دارد نفوذ ایران را در منطقه محدود و سپس از موقعیت تازه، به سود خویش بهره برداری کند؛
3- همسویی ترکیه با غرب است، چرا که ترکیه تلاش می کند با توجه به محدودیت گزینه های انتخابی آمریکا در منطقه، از فرصت به دست آمده سود جسته و حداکثر بهره اقتصادی از اکتشاف و انتقال انرژی حوضه دریای مازندران را نصیب خود سازد؛
4- این که جهت گیری راهبردی ترکیه برای پیگیری اهداف و منافع، یک سمت گیری سیاسی –اقتصادی است.(3)
به طور کلی اهداف ترکیه در منطقه را می توان به بدین ترتیب بر شمرد:
1)گسترش نفوذ ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز و یافتن جایگاهی مناسب در منطقه.
2)ارائه الگوی حکومتی غیر مذهبی (لائیک) به عنوان تنها نظام حکومتی مطلوب برای جانشینی نظام کمونیستی در منطقه.
3)ارائه اندیشه پان ترکیسم اتحاد بزرگ میان 200 میلیون ترک از آسیای مرکزی و قفقاز تا انتهای شبه جزیره بالکان، و ایفای نقش پل ارتباطی بین غرب و منطقه.
4) ممانعت از شکست آذربایجان در جنگ با ارمنستان.
5) جلوگیری از گسترش اصولگرایی اسلامی و تفکر انقلابی در منطقه.
6) ارائه کمک های اقتصادی، مالی و فنی در جهت نفوذ در منطقه.
ترکیه متحد نظامی اروپا و آمریکا است و کشورهای منطقه می توانند روی نقش نظامی این کشور حساب باز کنند.
ولی در مجموع به علت حضور نیرومند و قوی فدراسیون روسیه و حساسیت خاصی که خود کشورهای منطقه و ایران در این خصوص داشته و دارند، ترکیه در زمینه فعالیت های امنیتی در سطح دو جانبه اقدام عملی خاصی را بجز در مورد آذربایجان صورت نداده است. البته این کشور در قالب سازمان ناتو و شورای همکاری امنیت اروپا، در منطقه حضوری نسبتاً فعال دارد(4).
ترکیه در زمینه برآوردن نیازهای انرژی یک کشور خود کفا نیست، از طرف دیگر سه چهارم ذخایر نفت و گاز اثبات شده جهان در اطراف ترکیه وجود دارد. بنابراین مسئله انتقال انرژی از مسائلی است که نقش حیاتی آینده ترکیه را در سیستم بین المللی تعیین خواهد کرد
...
ادبیات نظری تحقیق روابط ترکیه با کشورهای آسیای مرکزی و خزر، منطقه قفقاز، ارمنستان_1551384136_23002_5739_1012.zip0.06 MB |