دانلود مبانی نظری و سوابق پژوهشی تعاریف و انواع فرهنگهای سازمانی (فصل دوم) در 52 صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده.
مشخصات محصول:
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
کاربردهای مطلب:
منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
قسمتهایی از مبانی نظری:
مقدمه
در اوايل دهه ۱۹۸۰ صدها محقق شروع به پژوهش در خصوص فرهنگ سازماني نمودند و دهها مقاله و كتاب در اين خصوص به چاپ رسيد و اكثر مجلات معتبر دانشگاهي مباحث خود را به اين پديده اختصاص دادند و امروزه فرهنگ سازماني تبديل به عنوان فراگيري در مباحث مديريت شده است و انبوه مطالعات انجام گرفته تاكنون توانسته است نگرش دانش پژوهان و مديران را نسبت به سازمان تغيير داده و تجزيه و تحليل فرهنگ سازماني را به يكي از مهمترين تخصص ها در زمينه رفتار سازماني مبدل نمايد.
امروزه سازمانها در محيط متلاطم و طوفاني تغيير به حيات سازماني خود ادامه داده و براي تحقق بخشيدن به رسالت هاي خويش، ناچار به تحول و همگون سازي ساختار و فرايندهاي خود با نيازهاي محيطي مي باشند و براي تنظيم مؤثر و آگاهانه فرايند تغيير، قبل از هر چيز ناچار به تغيير بنيادي در بينش ها و تحول در سطوح فردي ، گروهي و سازماني به تغيير در شيوه ء زندگي (فرهنگ يا جوّ) حاكم بر سازمان مي پردازند و قبل از هر تحولي بايد فرهنگ سازمان خود را شناسائي و بررسي نمايند.
2-2 تعريف فرهنگ سازماني
فرهنگ همانند بسياري از مفاهيم علوم انساني، معاني و تعاريف متعددي دارد. جامعه شناسان، مردم شناسان و صاحبنظران كه در حيطه اجتماع به تحقيق و تفحص پرداخته اند تعاريف متعددي را از اين مفهوم ارائه نموده اند. استانلي ديويس معتقد است انسانهائي كه در يك نظام اجتماعي كوچك يا بزرگ زندگي مي كنند داراي باورها، اعتقادات، ارزشها، سنتها و هنجارهاي مشتركي هستند كه در مجموع فرهنگ آن نظام اجتماعي را تشكيل مي دهند. ( استانلي ديويس، ۱۳۷۳ ، ص۵)
دكتر علي شريعتي در تعريف فرهنگ چنين مينويسد:
فرهنگ شامل مجموعه اي از تعابير فكري غير مادي، هنري، تاريخي، ادبي، مذهبي و احساسي در شكل علائم، سمبولها، سنتها، رسوم و شعا ئر يك مّلت است كه در جريان تاريخ به شكل واحدي انباشته شده است. (احمدي، ۱۳۷۰. ص ۵۴)
فرهنگ در قالب بحث تخصصي خود در حدود اواسط قرن ۱۹ در نوشته هاي علماي مردم شناسي پديدار شد.استعمال علمي كلمه انگليسي معادل فرهنگ در اواخر قرن نوزدهم توسط تايلر مردم شناس انگليس برقرار شد، مفهوم فرهنگ در نگاه او براي بيان يك مجموعه تكامل يافته از عقايد و چيزهاي كه بر اثر تجارب تاريخي شكل گرفته اند, بكار رفته است. (باقري زاده، ۱۳۷۵ ، ص ۲۶ )
فرهنگ در كشورهاي مختلف و در اكثر زبان ها وجود داشته و معاني خاص خود را دارد). در عربي به معناي پيروزي، تيز هوشي و مهارت بوده ؛ درفرانسوي به معني بارور كردن زمين توليد، و معناي مجازي افزايش قواي فكري، مجموعه دانشهاي دريافت شده توسط فرد، مجموعه اي است از فعاليتهايي كه تابع قواعد اجتماعي و تاريخي گوناگون بوده ؛ در آلمان فرهنگ مجموعه مظاهر زندگي فكري و هنري و شكل زندگي ظريف است؛ در بريتانيا فرهنگ ويژگي رفتاري نوع بشر؛ در رومي، مجموعه اي از دستاوردهاي جامعه در زمينه پيشرفت مادي و معنوي؛ در هند واژه اي در انسان شناسي كه شامل همه چيز مي شود؛ در چين، مجموعه ثروت مادي و معنوي بشر در فرايند عمل تاريخ اجتماعي خود تلقي شده است؛ در آمريكا از آن به عنوان الگوي تفكر و انجام دادن فعاليت فردي نام ميبرند و بر محتواي رفتاري جامعه دلالت دارد؛ در آفريقا، فرهنگ راه و روش زندگي مردماني است كه در برهه اي از زمان به منظور برخورد با چالشهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي مورد استفاده قرار ميگيرد؛ در آرژانتين، فرهنگ مجموعهاي از منابع مالي و معنوي است كه يك گروه انساني توليد يا تحصيل ميكند و همزيستي و هماهنگي جامعه ملي را تشكيل ميدهد. (Keorass, 2005, P12)
همانطور كه مشاهده ميشود تقريباً در اكثر زبانها از واژه فرهنگ به عنوان يك ارزش اجتماعي و ارزش عملي ياد شده است كه نشان دهنده اهميت آن ميباشد. پس آيا ميتوان از آن غافل شد؟!
گي روشه جامعه شناس نامور معاصر كانادا در كتاب كنش اجتماعي، تعريف نسبتًا جامعي از فرهنگ ارائه مينمايد، وي معتقد است:
فرهنگ مجموعه به هم پيوسته اي از شيو ه هاي تفكر، احساس و عمل است كه كم و بيش مشخص است و توسط تعداد زيادي افراد فرا گرفته مي شود تا اين اشخاص را به جمع خاص و متمايز مبدل سازد.(گي روشه، ۱۳۷۴, ص ۱۲۳)
تعريف فوق دربر گيرنده مفاهيم مختلفي است از جمله اينكه فرهنگ مجموعه يا سيستمي از شيوه هاي تفكر واحساس و عمل مي باشد كه كم و بيش مشخص بوده و يا متأثر از هنجارها و الگوهاي رفتاري و ارزشها مي باشد كه بصورت معين و مشخص بعنوان عناصر فرهنگ به شمار مي روند و اعضاي جامعه آنها را طي روند جامعه پذ يري مي آموزند.Tylor (1882-1917)
بديهي است ، تحول در هر سازماني (كم يا زياد) متاثر از فرهنگ حاكم بر آن شكل مي گيرد، بنابراين ،فرهنگ هر سازماني شامل ارزشها، هنجارها، باورها و نمادهايي است كه توسط اعضا آن به صورت مشترك پذيرفته شده است . به عبارت ديگر فرهنگ عبارتست از مجموعه اي از ارزشها، باورها، درك و استنباط وشيوه تفكر و انديشيدن كه اعضاي سازمان در آنها وجوه مشترك دارند . (RICHARD.L.DAFT, 1955:621)
به علاوه ، بسياري از صاحب نظران در اين مورد اتفاق نظر دارند كه مقصود از فرهنگ سازماني ، سيستمي از استنباط مشترك است كه اعضا نسبت به يك سازمان دارند وهمين ويژگي موجب تفكيك دو سازمان از يكديگر مي شود . (ROBBINS|.P.STEPHEN,| 1987:357).
آنجا كه فرهنگ هاي سازمانها با يكديگر متفاوت است، درميان فرهنگهاي مختلف نسخه واحدي براي تحول پيدا نمي شود. (تسليمي ، 1377، ص10) .از اين رو در يك سازمان ، فرهنگ كاركردها و نقشهاي متفاوتي ايفا مي كند : اولا،فرهنگ تعيين كننده مرزسازماني است ، يعني سازمانها را از هم تفكيك مي كند . ثانيا، نوعي احساس هويت در وجود اعضاي سازمان تزريق مي كند . ثالثا، فرهنگ باعث مي شود كه در افراد نوعي تعهد نسبت به چيزي به وجود بيايد كه آن بيش از منافع شخصي فرد است . رابعا، فرهنگ موجب ثبات و پايداري سيستم اجتماعي مي شود .فرهنگ ازنظر اجتماعي به عنوان نوعي چسب به حساب مي آيد كه مي تواند ازطريق ارائه استاندارد مناسب (دررابطه با آنچه بايد اعضاي سازمان بگويند يا انجام دهند )، اجزاي سازمان را به هم متصل مي كند . و نهايتا فرهنگ به عنوان يك عامل كنترل به حساب مي آيد كه موجب به وجود آمدن يا شكل دادن به نگرشها ورفتار كاركنان مي شود . اين آخرين وظيفه يا نقش نهايي فرهنگ است كه موردتوجه ما در اين بحث است .(استيفن رابينز، ترجمه : پارسائيان و همكار، 975ص1374)
فهرست مطالب مبانی نظری و سوابق پژوهشی تعاریف و انواع فرهنگهای سازمانی (فصل دوم) به شرح زیر می باشد:
2-1 مقدمه
2-2 تعريف فرهنگ سازماني
2-3 سير تاريخي مطالعات فرهنگ سازماني
2-4 منشأ و شكل گيري فرهنگ سازماني
2-5 بقا و ادامه حيات فرهنگ سازماني
2-6 تثبيت فرهنگ سازمانی
2-6-1 گزينش
2-6-2 مديريت عالي سازمان
2-6-3 جامعه پذيري
2-7 انواع فرهنگ سازمان
2-7-1 سازمان هاي با فرهنگ علمي
2-7-2 سازمان هاي با فرهنگ باشگاهي
2-7-3 سازمان هاي با فرهنگ تيمي
2-7-4 سازمان هاي با فرهنگ سنگري
2-8 فرهنگ قوي و فرهنگ ضعيف
2-8-1 مشخصات فرهنگ قوي و ضعيف
2-9 كاركردهاي فرهنگ سازماني
2-10 فرهنگ ملي
2-11 اثرگذاري فرهنگ ملي بر فرهنگ سازماني
2-12 مديريت فرهنگ سازمان
2-13 فرهنگ سنجي سازمان
2-14 روش هاي تشخيص جنبه هاي فرهنگ
2- 16 مقايسه شيوه هاي تشخيص فرهنگ
2-17 اهميت شناخت فرهنگ براي سازمانها
2-18 الگوهاي تبيين و شناخت فرهنگ سازماني
مبانی نظری و سوابق پژوهشی تعاریف و انواع فرهنگهای سازمانی (فصل دوم)_1555261944_19594_5739_1806.zip0.20 MB |