فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق ادبیات نظری و پیشینه تعاریف و مفاهیم دانش ضمنی (فصل دوم) دارای 30 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
2-2- بخش دوم: دانش ضمنی 27
2-2-1- پیشینه دانش ضمنی 27
2-2-2- تعاریف دانش ضمنی 27
2-2-3- اهمیت و ویژگی دانش ضمنی 29
2-2-4- ابعاد دانش ضمنی 29
2-2-5-کارکرد دانش ضمنی 30
2-2-6- مصادیق دانش ضمنی 31
2-2-7- انتقال دانش ضمنی 31
2-2-8- مکانیسم تعاملی در دانش ضمنی 31
2-2-9- تمهیدات همه جانبه 33
2-2-10- التزام اولیه 34
2-2-11- اهداف ضمنی 34
2-2-12- مکانیسم تبدیلی 35
2-2-13- ابهامات و زیادگی 35
2-2-14- مدیریت دانش در سازمان 37
2-2-15- مدیریت دانش ضمنی 39
2-2-16- خلاقیت و مدیریت نوآوری 43
2-2-17- نقش دانش ضمنی در مدیریت نوآوری 44
2-2-18- چرخه ارزش – رضایت – سودآوری از نگاه بازاریابی 45
2-2-19- درک مفهوم ارتباط میان رضایت مشتریان و سودآوری 47
2-3- بخش سوم: پیشینه تحقیق 49
2-2- بخش دوم: دانش ضمنی
2-2-1- پیشینه دانش ضمنی
نخستین بار مایکل پولانی با تصریح به اینکه «ما بیش از آنچه بگوییم میدانیم» مفهوم دانش ضمنی را مطرح کرد. وی دانش ضمنی را مطرح کرد. وی دانش ضمنی را جزء لاینفک دانش و قدرت بنیادین ذهن معرفی نمود. ویژگیهایی که او برای دانش ضمنی بر میشمرد عبارتند از عملی بودن، وابستگی به زمینه خاص خود، متمرکز بر چگونگی و دشوار برای کد گذاری، کمی شدن و انتقال به دیگران.
نظریه پولانی درباره دانش ضمنی توضیح میدهد که چگونه افراد دانش را به گونهای فرآیندی و عمل گرا توعه میدهند و به کار میگیرند. به اعتقاد وی دانش ضمنی در حوزه شخصی جا دارد و مضمن تلاقی میان فرد و فرهنگی است که بدان تعلق دارد. فهم پولانی از دانش ضمنی هم به جامعهای که فرد در آن عمل میکند و هم به تعهدات و علایق شخصی وی مربوط است. بر این مبنا جامعه پذیری پیش زمینه درک افراد را شکل میدهد و تجربه در پیوند با نسبت و علایق شخصی تفسیر میشود. لذا فهمیدن به آشنایی با، هم مفاهیم و هم زمینه نیاز دارد. از دیدگاه پولانی دانش ضمنی را فقط به صورت ضمنی میتوان آموخت. این امر ریشه در تلقی پولانی از دانش ضمنی به مثابه نیروی ضمنی ذهن و قدرت تلفیق و درک ارتباط آن دارد (احسانی، 1385).
2-2-2- تعاریف دانش ضمنی
از دانش ضمنی تعاریف متعددی ارائه شده که کم و بیش با هم مشابهند. در یک تعریف ابتدایی، گرنت، دانش ضمنی را دانشی میداند که فقط از طریق استعمال آشکار میشود و انتقال آن امکان پذیر نمیباشد.
جوهره تعریف میلر و موریس نیز مشابه گرانت است، به نظر آنها «دانش ضمنی بخشی است از آنچه میگوئیم یا انجام میدهیم و از آنجا که این دانش جزء جدایی ناپذیر تفکر ماست عمیقاً در نحوه کار ما تجلی پیدا میکند». بنابراین دانش ضمنی در تلقی آنها بیشتر به معنای الگوهای ذهنی است که خود را در گفتار و عمل منعکس میکند.
هر دو تعریف فوق با تصریح به کاربرد به مثابه تنها راه آشکاری دانش ضمنی و جداناپذیری آن از تفکر تلویحاًً به ناخودآگاه بودن دانش ضمنی اشاره دارند. این ویژگی را روزنبرگ به صراحت در تعریف خود لحاظ کرده است. وی دانش ضمنی را دانش تکنیکها و روشها و طرحهایی میداند که فرد ضمن رسیدن به نتایج دلخواه خود آنها را به کار میگیرد بی آنکه قادر باشد دلیل واضحی برایشان بیان کند. برداشت روزنبرگ از دانش ضمنی به جنبه شهودی و اشراقی آن توجه دارد. دانش ضمنی همچون یک حس الهام میشود، بی آنکه بتوان آن را با ادله و قوانین اثبات و استدلال کرد (میرزابیگی، 1384).
نوناکا و تاکوچی به طور مبسوطتری به طرح دانش ضمنی می پردازند. طبق نظر آنان «دانش ضمنی مهمترین نوع دانش است که با زبان رسمی قابل بیان نیست. این نوع دانش جنبه فردی داشته و ریشههای آن در تجارب فرد نهفته است. دانش ضمنی شامل عوامل ناملموسی از قبیل عقیده شخصی، خصیصههای فردی و سیستم مبتنی بر ارزش میباشد. » بر این اساس مفهوم دانش ضمنی بیش از همه بر باورها دلالت دارد. هاولز، واه، فلک، کلیس و وینیپس و مک آدام و همکاران در تعاریف دانش ضمنی به انتقال پذیری آن توجه کردهاند. هاولز آن را فن غیر کدپذیر و غیر قابل تجسمی در نظر میگیردکه از طریق دریافت غیر رسمی از رفتارها و رویههای یادگرفته شده کسب میگردد. به نظر میرسد مراد از دریافت غیر رسمی، انتقال دانش ضمنی از طریق استعاره، تمثیل، نمایش و داستان باشد که واه به آن پرداخته است. به عقیده واه دانش ضمنی، فنی یا شناختی است و از مدلهای ذهنی، ارزشها، معتقدات، ادراکات، بینشها و مفروضات ساخته میشود. تجلی دانش ضمنی هنگامی است که فرد به زمینه خاصی از دانش مسلط شده باشد یا مهارتهایی را که به تدریج توسط استادان زبده توسعه یافتهاند به کار برد. دانش ضمنی از طریق استعاره، تمثیل، نمایش و داستان منتقل میشود (افرازه، 1384).
مک آدام و همکاران نیز اهمیت گفتگوهای متقابل و تجربه مشترک در فهم ناخودآگاه دانش ضمنی را به موارد فوق اضافه میکنند. از نظر آنها دانش ضمنی دانش عملی است که از تجربه و کنش مستقیم توسعه مییابد. قویاً عملگرا و مختص به موقعیت است. به طور ناخودآگاه فهمیده میشود و به کار میرود. مفصل بندی آن دشوارتر است و معمولاً از طریق گفتگوهای متقابل و تجربه مشترک به اشتراک گذاشته میشود.
کلیس و وینیپس با تغییر دانش ضمنی به مهارت، دانش چگونگی و دانش کاربردی از مصادیق انتزاعی دانش ضمنی فاصله گرفته و تعریف ملموس تری از آن ارائه می کنند. از دیدگاه آنان دانش ضمنی دانش نهفته در کارکنان است که آن را مفصل بندی نمیکنند. دانش ضمنی با اصطلاحاتی چون مهارت، دانش چگونگی، دانش کاربردی و خبرگی به کار میرود که دانش و توانایی انجام کار را شرح میدهند. دانش ضمنی با یادگیری غیر معمول و نیز یادگیری سازمانی ارتباط دارد. بنابراین دانش ضمنی قابل یادگیری است و میتواند منتقل شود. کلیس و وینیپس به ذکر رابطه دانش ضمنی با یادگیری اکتفا میکنند اما فلک به طریقه یادگیری نیز می پردازد. فلک ابزار یادگیری را تلمذ و کارآموزی میداند. به اعتقاد وی دانش ضمنی سطح نامحسوسی از درک است که ابزار آن با کلمات غالباً دشوار است (همتیان، 1383).
2-2-3- اهمیت و ویژگی دانش ضمنی
عمده ترین مضامینی که در متون موجود برای دانش ضمنی بر شمرده شده است: دانش ضمنی نوعاً فردی است؛ قویاً مبنای سازمانی دارد؛ ارتباط مستقیم با مهارت دارد و زمینه مدار است. علاوه بر این دانش ضمنی با تأکید بر یادگیری عملی، یادگیری کاربردی و هوش عملی گرایش به عملی بودن دارد تا اینکه ماهیت تئوری گرایی داشته باشد و با توجه به طبیعت رقابت بشری کسب آن منوط به پشتیبانی محیطی قانونی است که مزیت رقابتی را با خود به همراه میآورد. در تمرین و تجربه ریشه دارد. از طریق اجرای ماهرانه بیان میشود و به وسیله تلمذ و کارآموزی با مشاهده و انجام اشکال یادگیری منتقل میشود (سلطانی، 1382).
در تعاریف یاد شده میتوان سیر تکاملی انتزاعی به عینی از غیر قابل شناخت، شهود و الگوهای ذهنی به مهارت و دانش کاربردی و انتقال ناپذیری به انتقال پذیری هدفمند از غیر قابل انتقال به انتقال از طریق یادگیری و کارآموزی را ملاحظه کرد. این امر گویای آن است که مفهوم دانش ضمنی در پیوستاری از انتزاع مطلق تا نسبتاً عینی شناور است. برای مدیریت و عملیاتی کردن آن باید کوشید دانش ضمنی از انتزاع کامل به عینیت نسبی هدایت شود. این به معنای چشم پوشی از ظرافتهای ناملموس دانش ضمنی نیست. هدف آن است که بستر مناسبی برای شناخت آن فراهم شود تا تسهیم و دستیابی به آن را هموار نماید (خبازی، 1387).
ادبیات نظری و پیشینه تعاریف و مفاهیم دانش ضمنی (فصل دوم)_1555530921_19474_5739_1075.zip0.14 MB |