لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : گزارش تخصصی
نوع فایل : .doc( قابل ويرايش و آماده ارائه )
تعداد صفحه 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
اختلال در خواندن» یکی از اختلالات ویژه است. متاسفانه تا مدت های طولانی دانش آموزانی را که در یادگیری یک یا چند درس مشکلات جدی داشتند با اصطلاحات معلول ادراکی، آسیب دیده مغزی و آسیب دیده عصبی معرفی می کردند و به بسیاری از این دانش آموزان برچسب کودن، کم ذهن، عقب مانده و امثال آن می زدند که هیچ کدام صحیح نیست. در واقع این افراد به علت مشکلی که در خواندن دارند نمی توانند کتاب های درس علوم، ریاضی و امثال آن را بخوانند و بنابراین در آن درس ها نیز با مشکلاتی روبه رو می شوند. امروزه همه بررسی ها نشان می دهد این اختلال قابل درمان است و آموزگاران و حتی والدین اگر به دانش و حوصله لازم مجهز باشند، می توانند این مشکل را حل کنند و حتی ممکن است بسیاری از این دانش آموزان در زمینه های متعدد به پیشرفت های چشمگیری دست یابند.
همچنین ممکن است تصور کنند فرزندشان موجبات سرشکستگی آنان را فراهم کرده است و بنابراین نسبت به فرزندشان احساس خصومت کنند، ممکن است به علت دلسوزی نسبت به فرزند به دلیل وجود اختلال در او، حمایت افراطی در پیش گیرند، ممکن است برای سرپوش گذاشتن بر چیزی که در نظر آنان نوعی حقارت و ننگ است، به بیان مبالغه آمیز موفقیت های خود و فرزندشان بپردازند. همچنین ممکن است درباره هزینه درمان مشکل داشته باشند، ممکن است به نتیجه کار درمان مطمئن نباشند، ممکن است فکر کنند درمانگر مشکل آنان را در جایی فاش خواهد کرد و ممکن است دانش آموز دارای اختلال خواندن خود را سرزنش کند، یا عزت نفس و اعتماد به نفسش را از دست داده باشد، ممکن است... افراد مشهور و بسیار موفقی چون نلسون راکفلر، آلبرت اینشتین و توماس ادیسون دارای اختلال یادگیری بوده اند.
بیان مسئله
طبقه بندی های مختلفی از اختلالات خواندن ارائه کرده اند که یکی از این طبقه بندی ها توسط مایکل باست انجام شده است. مایکل باست افرادی را که دچار اختلال خواندن هستند، به سه دسته تقسیم می کند. اول گروهی که اختلال خواندن آوایی دارند. این افراد مجموعه لغات نسبتاً زیاد و قابل توجهی را در ذهنشان ذخیره کرده اند اما هجی کردن آنها ضعیف است. گروه دوم افرادی هستند که اختلال خواندن ایده یی دارند، این گروه می خوانند و هجی می کنند اما در ساختار بینایی لغت اشکال دارند و گروه سوم افرادی که مشکل هر دو گروه را دارند. می توان گفت سبب شناسی این اختلال تقریباً در تمام تئوری ها بر پایه چهار اصل بنا شده است؛
1- درک بینایی و حافظه بینایی مختل
2- ترکیب بین حسی مختل
3- یادآوری مختل نظم تداعی ها و سری ها
4- پردازش کلامی مختل
در رویکردهای تربیتی و بازپروری، طبقه بندی های مختلفی درباره علل و انواع اختلال خواندن صورت گرفته است که این امر حاکی از دقت های نظری محققان و پژوهشگران است - اگرچه هر قدر اطلاعات درمانگر از دیدگاه های گوناگون بیشتر باشد، دانایی بیشتری خواهد داشت اما درمانگر اختلالات یادگیری، بیش از اینکه به ظرافت های نظری تئوری ها آشنا باشد، باید به توانمندی در درمان و بازپروری مجهز شود. نکته دیگری که برای درمانگر لازم است پرهیز از تشخیص گذاری های قالبی است. اگرچه مشکلات یادگیری و ویژگی های افراد دارای مشکلات یادگیری مشخص شده است، اما حتماً باید به این نکته توجه داشت که هر کودک موجودی است بی همتا و بی مانند و مشکل او نیز بی همتا است و شیوه درمانش نیز بی همتا و بی مانند باید باشد.
تعريف اختلال خواندن
اصطلاح «ديسلكسيا» از تركيب دو كلمه يوناني «
dys
» و «
lexicos
» تشكيل شده است. «
dys
» به معناي مشكل، دردناك يا نابهنجار است و «
lexicos
» به معناي «كلمه» ميباشد. بنابراين، اصطلاح ديسلكسيا به طور دقيق، وجود مشكلات در مورد كلمهها را نشان ميدهد. (دادستان، 1379).
تانسن (1995) براساس ديدگاه نظري خود برمبناي علائم و سببشناسي به تعريف نارساخواني پرداخته اند( به نقل از اسمايت و اورات 2004). به اعتقاد ريد (2003) يك تعريف مناسب از نارساخواني، بايد بر ديدگاهي نظري مبتني باشد كه خود نیز توسط پژوهش هاي معتبر و شواهد باليني حمايت گردد. اين تعريف بايد داراي ساختارهايي باشد كه پيوسته مورد ارزشيابي قرار گيرد و براي تشخيص نارساخواني، نشانههاي روشني ارائه نمايد. در اينجا با درنظر گرفتن ملاك هاي نارساخواني، به پارهاي از تعاريف مهم در زمينه نارساخواني اشاره ميگردد:
بر مبنای تعریف انجمن نارساخواني انگلستان «نارساخواني تركيبي از تواناييها و مشكلاتی است كه فرآيند يادگيري را در يك يا چند زمينه از جمله خواندن، نوشتن و هجي كردن تحت تأثير قرار ميدهد. اين اختلال ممكن است با مشكلاتي در زمينههاي سرعت پردازش، حافظه كوتاهمدت، توالي، ادراك ديداري/ شنيداري، زبان گفتاري و مهارتهاي حركتي نيز همراه باشد (به نقل از ريد، 2003، ص2).
به اعتقاد فارمرو کلین( 1995) نارساخواني تحولي نوعي اختلال خاص خواندن است كه كودكان مبتلا عليرغم داشتن هوشبهر طبيعي و آموزش مناسب و فقدان نارسايي حسي آشكار در زمينه خواندن دچار مشكل هستند (لارسو و همكاران، 2004). نارساخواني اكتسابي[نوعي از اختلال خواندن است كه براثر آسيب مغزي در افرادي ايجاد شده است كه قبلاً از توانايي خواندن طبیعی برخوردار بودهاند (مارتين، 1998).
اختلال خواندن برمبناي
DSM-IV-IR
چنين تعريف شده است: حالتي كه در آن پيشرفت خواندن پايينتر از حد مورد انتظار بر حسب سن، آموزش و هوش كودك است. اين اختلال به ميزان زيادي مانع موفقيت تحصيلي يا فعاليتهاي روزانه مستلزم خواندن ميشود. طبق ملاک های
DSM-IV-TR
در صورت وجود يك اختلال عصبي يا حسي، ميزان ناتواني خواندن بيش از آن حدي است كه معمولاً با اختلالات ديگر ديده ميشود.
بنابراين، تعاريف فوق از نارساخواني براساس ديدگاه هاي عصبشناختي، شناختي، زبانشناختي و ادراكي صورت گرفتهاند. متخصصان براساس ديدگاه نظري خود به تعريف نارساخواني برمبناي علائم و سببشناسي پرداختهاند.
نارساخواني شايعترين نوع اختلال يادگيري است كه مورد شناسايي قرار گرفته است، به طوریکه 80 درصد كودكان مبتلا به اختلال هاي يادگيري، داراي اختلال خواندن ميباشند(لييون، 1995 ؛ كرك و همكاران، 1975، به نقل از لرنر، 1997) . پارهاي از محققان براين باورند كه ميزان شيوع نارساخواني بستگي به تعريف و ملاك هاي تشخيصی دارد(كاوال وفورنس، 1995 ، به نقل از ازمن ، 2001) . محققان مختلف بدليل وجود تعاريف و تبيينهاي متفاوت از نارساخواني، ارقام متفاوتي را درباره فراواني اين اختلال ارائه دادهاند. اغلب محققان رقم 4% را پذيرفتهاند. در آمريكا نيز حدود 4 درصد از كودكان سنين مدرسه دچار اختلال خواندن هستند كه ميزان شيوع آن بين 2 تا 8 درصد است(كاپلان و سادوك، 2003 ، ترجمه رفیعی ورضاعی،1382) . براساس نتايج تحقيقات شكيبا(1381) ، ميزان شيوع اختلال هاي يادگيري در ايران 11 درصد اعلام شده است كه حداقل 9 درصد آنها مبتلا به نارساخواني هستند.
در مورد رابطه فراواني نارساخواني با جنس بايد گفت كه به رغم وجود اين اختلال در هر دو جنس، فراواني آن در پسران 3 تا 4 برابر بيشتر از دختران است. اما از آنجايي كه اختلال خواندن در پسران در اغلب مواقع با اختلال هاي رفتاري همراه است و به مراكز درماني بيشتر ارجاع داده ميشوند در نتيجه، تشخيص اختلال در آنها با فراواني بيشتري صورت ميگيرد. تحقيقات نشان دادهاند كه اگر از يك روش تشخيصی منظم و ضوابط دقيق استفاده شود، ميزان فراواني اختلال خواندن در پسران و دختران يكسان است.( كاپلان و سادوك، 2003،ترجمه رفیعی ورضایی،1382)
توصیف وضع موجود
اینجانب
..
آموزگار پایه
….
آموزشگاه
..
دارای
….
...
اقدام پژوهی معلمان پایه دوم ابتدایی با موضوع چگونه توانستم مهارت خواندن را در علیرضا دانش آموز پایه دوم تقویت نمایم_1550954108_22692_5739_1391.zip0.18 MB |